سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تنزیل نور


ساعت 12:11 عصر دوشنبه 87/12/12

شرح دعای مکارم الاخلاق( 163)

بسم الله الرحمن الرحیم 

و علما فى استعمال، و ورعا فى اجمال. 

 

حضرت زین‏العابدین علیه‏السلام در این دو جمله از دعاى شریف «مکارم‏الاخلاق»، دو درخواست از پیشگاه بارى تعالى مى‏نماید: اول، بار الها! به من علمى روزى کن که در عمل به کار بندم. دوم، بار الها! مرا از ورع و کف نفسى معتدل برخوردار نما. 

به خواست خداوند توانا، این دو جمله از دعا موضوع بحث و سخنرانى امروز است. اسلام دین علم و دانش است، اسلام دین تعقل و تفکر است، اسلام ناشر فرهنگ انسان‏سازى و هادى مردم به راه تعالى و تکامل است، اسلام مى‏خواهد پیروانش دانا و بینا بار آیند و حداقل از معلومات ابتدایى و قدرت خواندن و نوشتن برخوردار باشند. پیشواى اسلام (ص) بین مردم بى‏سواد عصر جاهلیت مبعوث به نبوت گردید، مردمى که از کتاب و درس و از خواندن و نوشتن بهره‏اى نداشتند و جز از افتخارات احمقانه و تعصبات جاهلانه سخن نمى‏گفتند. در چنین محیط عقب افتاده و منحطى، اولین آیاتى که از طرف بارى تعالى به نبى اکرم (ص) وحى شد، حاوى مطلب علم و قلم و هادى مردم به خواندن و نوشتن بود: 

اقرء و ربک الاکرم. الذى علم بالقلم. علم الانسان ما لم یعلم. 

بخوان به نام خداوند کریمتر از هر کریم. خداوندى که با قلم تعلیم داد. و به آدمى آموخت آن را که نمى‏دانست. 

رسول اکرم (ص) براى آنکه از طفولیت، کودکان مسلمین را به راه تحصیل علم سوق دهد و آنان را به درس خواندن مانوس سازد، به پدران فرمود: از حقوقى که فرزندانتان به شما دارند این است که به آنان کتابت را بیاموزید. 

عن النبى صلى الله علیه و آله قال: من حق الولد على والده ثلاثه یحسن اسمه و یعلمه الکتابه و یزوجه اذا بلغ. 

رسول اکرم (ص) فرمود: سه چیز از جمله حقوقى است که فرزند به پدر دارد: اول، براى او اسم نیکو انتخاب نماید. دوم، کتابت را به وى بیاموزد. سوم، موقعى که بالغ شد، وسایل ازدواجش را فراهم آورد. 

به شرحى که در کتب تاریخ آمده، مسلمانان در جنگ بدر بر مشرکین پیروز شدند و جمعى از آنان را به اسارت گرفتند و با خود به مدینه آوردند. بنابراین شد که هر اسیرى مبلغى را فدیه بدهد و آزاد شود و چون اسیران از نظر تمکن مالى متفاوت بودند، مقرر گردید که هر اسیرى به قدر استطاعت خویش فدیه بپردازد. حداقل فدیه، هزار درهم بود و حداکثرش از چهار هزار درهم تجاوز نمى‏کرد. براى آنکه بدانیم خواندن و نوشتن اطفال مسلمین در نظر پیمبر گرامى اسلام (ص) تا چه حد ارزنده و مهم بود، به این جمله که عین عبارت ناسخ‏التواریخ است، توجه نمایید: «آنگاه پیغمبر (ص) با اصحاب فرمود: اسیران را 

نیکو بدارید و نیکویى کنید و از مساکین فدیه نخواهید و آن مسکینان که صنعت کتابت دانستند، حکم رفت که هر یک ده تن از کودکان انصار را خط بیاموزند و آزاد باشند.» آیا چنین امرى در دنیا سابقه دارد که لشکر غالب از لشکر مغلوب، یاد دادن خواندن و نوشتن را به عنوان غرامت جنگ بپذیرد و اسیران دشمن را آزاد نماید؟ علم براى بشر کمال واقعى و برترى حقیقى است، علم با جوهر ذات عالم آمیخته و در همه‏ى احوال با او هست، اطلاعات و معلومات بشر در چهارده قرن قبل محدود بود و از اسرار نهفته‏ى جهان آفرینش آگاهى نداشت. اولیاى گرامى اسلام در همان زمان کلمه‏ى علم را درباره‏ى دانسته‏هاى محدود آن روز به کار برده و فواید و آثارشان را ذکر نموده‏اند. 

عن على علیه‏السلام قال: العلوم اربعه: الفقه للادیان، و الطب للابدان، و النحو لللسان و النجوم لمعرفه الازمان.  

على (ع) فرمود: علوم چهار رشته است: علم فقه براى شناخت مقررات دینى، علم طب براى بدنها، علم نحو براى زبان و درست سخن گفتن، و علم نجوم براى شناخت زمانها. 

نه تنها در روایات، کلمه‏ى علم براى دانستنى‏هایى که نفع عمومى دارد استعمال شده، بلکه در مورد امور خصوصى نیز که نفع جامعه را در برندارد به کار رفته است. در حدیث آمده که رسول اکرم صلى الله علیه و آله وارد مسجد شد، دید جمعى گرد شخصى مى‏گردند. فرمود: این چه صحنه است؟ گفتند: مردى است علامه که گردش جمع شده‏اند. پرسید: معلومات او چیست؟ پاسخ دادند عالم به انساب عرب و وقایع ایام جاهلیت است. 

فقال: ذاک علم لا یضر من جهله و لا ینفع من علمه. 

فرمود: این عملى است که اگر کسى نداند، ضرر نمى‏برد و اگر کسى بداند، منتفع نمى‏شود. 

در جهان کنونى، بشر بر اثر مطالعات گسترده‏ى خود در کتاب تکوین به پاره‏اى از زوایاى تاریک طبیعت راه یافته و به اسرار نهفته‏اى واقف شده است. کاوشها و تحقیقات عالمانه‏ى دانشمندان سطح معلومات انسانهاى امروز را بالا برده و همچنان به راه خود ادامه مى‏دهند. دیروز علم طب را یک رشته مى‏دانستند و هر بیمارى ناچار بود براى معالجه‏ى خود به طبیب عمومى محل مراجعه کند و اغلب نتیجه نمى‏گرفتند. امروز علم طب به صورت رشته‏هاى متعددى درآمده و دانشگاههاى بزرگ جهان در هر رشته افراد متخصصى را با معلومات و اطلاعات مربوط به آن رشته تربیت مى‏کنند و به وسیله‏ى آنان نیازهاى جامعه را برآورده مى‏سازند. تمام رشته‏هاى تخصصى طب و همچنین علوم مربوط به سایر رشته‏ها از قبیل فیزیک و شیمى، دانشهایى هستند ارزشمند و مورد نیاز بشر و همه‏ى علوم طبیعى از نظر اسلام مورد تکریم و احترام است. رسول اکرم (ص) و ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام راجع به علوم اسلامى دو مطلب را ضمن روایات فرموده‏اند که درباره‏ى هیچ علمى چنین سخنى نگفته‏اند. اول وجوب فراگرفتن علم بر هر مرد و زن مسلمان. دوم لزوم عمل نمودن به علم براى نیل به سعادت و مصون ماندن از هلاک و تباهى. 

عن النبى صلى الله علیه و آله قال: طلب العلم فریضه على کل مسلم. 

رسول اکرم (ص) فرمود: طلب علم بر تمام مسلمانان واجب است. 

و عنه صلى الله علیه و آله: طلب العلم فریضه على کل مسلم و مسلمه. 

از پى گرفتن علم رفتن، بر هر مرد و زن مسلمان واجب است. گرچه در حدیث اول از «مسلمه» نام برده نشده، ولى کلمه‏ى «مسلم» بتنهایى زن و مرد را شامل مى‏شود. 

قال رسول‏الله صلى الله علیه و آله: العلماء رجلان: رجل عالم آخذ بعلمه فهذا ناج، و عالم تارک لعلمه فهذا هالک. 

افراد عالم دو گروه‏اند: گروه اول به علم خود عمل مى‏کنند و نجات مى‏یابند، و گروه دوم به علم خویش عمل نمى‏کنند و هلاک مى‏شوند. 

درباره‏ى قسمت اول، على (ع) ضمن یک عبارت کوتاه بیان نموده کدام علم است که فراگرفتنش بر همه‏ى مردان و زنان مسلمان واجب عینى است و کدام علم است که وجوب ندارد. 

عن سلیم بن قیس الهلالى قال سمعت علیا علیه‏السلام یقول: العلم علمان، علم لا یسع الناس الا النظر فیه و هو صبغه الاسلام و علم یسع الناس ترک النظر فیه و هو قدره الله عز و جل. 

سلیم بن قیس هلالى مى‏گوید: از على (ع) شنیدم که فرمود: علم دو قسم است، یکى علمى که مردم مسلمان نمى‏توانند از فراگرفتنش سر باز زنند و باید حتما تمام مرد و زن مسلمان آن را بیاموزند و آن علمى است که به مردم رنگ مسلمانى مى‏بخشد، و آن 

دیگر علمى است که بر تمام مردم آموختنش واجب نیست و آن مطالعه در کتاب تکوین و پى بردن به آثار قدرت رب قیوم است. 

علوم مربوط به عقاید و اخلاق و احکام که به آدمى رنگ مسلمانى مى‏دهد و تمام مردان و زنان مسلمان باید آنها را فراگیرند متعدد است، براى اجتناب از تطویل کلام فقط به ذکر یک مثال از واجب و یک مثال از حرام اکتفا مى‏شود. نماز عبادتى است که از اول تکلیف تا پایان عمر بر تمام مردان و زنان مسلمان در سفر و حضر و در سلامت و مرض، واجب عینى است و باید آن را بجا آورند و براى اداى این فریضه‏ى دینى لازم است وضو و غسل، حمد و سوره، اذ کار واجب، عدد رکعات، تعداد رکوعها و سجده‏ها، و سایر اجزاى آن را یاد بگیرند و عملا به کار بندند. کسى که نماز را نمى‏داند، رنگ مسلمانى ندارد. غیبت در آیین اسلام یکى از گناهان کبیره است، مردان و زنانى که مى‏خواهند در جامعه، رنگ مسلمانى داشته باشند، باید معناى غیبت را بدانند، به احکام و مقررات آن واقف گردند تا بتوانند خویشتن را از پلیدى آن گناه مصون و محفوظ دارند. خلاصه، علمى که یاد گرفتنش بر تمام مردان و زنان مسلمان واجب است و رسول اکرم (ص) درباره‏اش فرموده: 

طلب العلم فریضه على کل مسلم و مسلمه. 

یاد گرفتن اجزا و احکام واجبات و محرماتى است که آیین اسلام بر عهده‏ى تمام مردان و زنان مسلمان گذارده است. بجا آوردن واجبات و ترک محرمات براى مکلف زمانى ممکن است که از پى یاد گرفتن آنها برود و به جزئیات و خصوصیاتشان واقف گردد، آنگاه امر الهى را اطاعت نماید و دستور خدا را نفیا و اثباتا به کار بندد. با توضیحى که به عرض رسید، مطلب اول، یعنى وجوب تحصیل علم بر 

هر مرد و زن مسلمان که در روایات آمده، روشن شد. اما مطلب دوم، یعنى لزوم عمل نمودن به عمل نیز مورد کمال توجه اولیاى دین است و در این باره روایات زیادى رسیده است. 

عن على علیه‏السلام قال: ایها الناس اعلموا ان کمال الدین طلب العلم و العمل به. 

على (ع) مردم را مخاطب ساخت و فرمود: بدانید کمال دین در طلب علم و عمل نمودن بر طبق آن است. 

خطب امیرالمومنین على المنبر فقال: ایها الناس اعملوا اذا علمتم لعلکم تهتدون. ان العالم العامل بغیره کاالجاهل الحائر الذى لا یستفیق عن جهله. 

امیرالمومنین (ع) در منبر خطبه خواند و ضمن بیان خود فرمود: وقتى چیزى را دانستید، طبق آن عمل کنید شاید هدایت شوید. بى‏گمان عالمى که به غیر علم خود عمل مى‏کند، همانند جاهل حیرانى است که هرگز از جهل خود رهایى نمى‏یابد. 

عن مسعده بن زیاد قال: سمعت جعفر بن محمد علیهماالسلام و قد سئل عن قوله تعالى: «فلله الحجه البالغه»، فقال: اذا کان یوم القیامه قال الله تعالى للعبد اکنت عالما؟ فان قال نعم قال له افلا عملت بما علمت؟ و ان قال کنت جاهلا قال له افلا تعلمت؟ فیخصمه، فتلک الحجه البالغه لله عز و جل على خلقه. 

مسعده بن زیاد مى‏گوید: از امام صادق (ع) درباره‏ى حجت بالغه‏ى الهى که در قرآن شریف آمده، سئوال شد. شنیدم در جواب فرمود: خداوند روز قیامت به بنده خطاب مى‏کند: آیا عالم بودى؟ اگر بگوید:  

بلى، به وى مى‏گوید: پس چرا طبق علمت عمل ننمودى؟ اگر بگوید: جاهل بودم، به او مى‏گوید: چرا نرفتى یاد بگیرى تا عمل کنى و این حجت بالغه‏ى خداوند است بر آفریده‏هاى خود. 

عمل نمودن بر طبق علم از جمله‏ى مسائل مهم دینى و مورد کمال توجه اولیاى گرامى اسلام است. امام زین‏العابدین (ع) در جمله‏ى اول دعاى مورد بحث امروز، درخواستى اینچنین به پیشگاه بارى تعالى عرض مى‏کند: 

و علما فى استعمال. 

بار الها! به من علمى روزى کن که در عمل به کار بندم. 

یکى از علل پیشرفت رسول اکرم (ص) در تبلیغ رسالت الهى آن بود که هر چه را مى‏گفت و به مردم دستور مى‏داد، خود به آن عمل مى‏نمود و همین امر نفوذ و تاثیر کلام آن حضرت را پیوسته در قلوب مردم افزایش مى‏داد. ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام نیز همانند جد بزرگوارشان رسول معظم اسلام (ص) بودند، آنچه را که مى‏دانستند خود به کار مى‏بستند و به مردم نیز یاد مى‏دادند و توصیه‏ى عمل مى‏نمودند. در این باره شواهد زیادى در کتب اخبار است و در اینجا فقط به ذکر یک جمله از کلام مولى الموحدین امیرالمومنین (ع) اکتفا مى‏شود: 

ایها الناس! انى و الله ما احثکم على طاعه الا و اسبقکم الیها و لا انهاکم عن معصیه الا و اتناهى قبلکم عنها. 

اى مردم! قسم به خداوند، من شما را به هیچ طاعتى ترغیب ننمودم مگر آنکه خود در عمل به آن بر شما سبقت گرفتم، و شما را از هیچ معصیتى نهى ننمودم مگر آنکه خود پیش از شما از آن کار  اجتناب کردم. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    ساعت 12:10 عصر دوشنبه 87/12/12

    شرح دعای مکارم الاخلاق( 162)

    ممکن است کسى سئوال کند که آیا مى‏شود تمام اوقات سلامت یک انسان در عبادت مصروف گردد که حضرت زین‏العابدین (ع) تندرستى و صحتى اینچنین را از پیشگاه الهى درخواست مى‏نماید؟ امام (ص) یک انسان زنده است و انسان زنده آب و 

    غذا مى‏خواهد، خواب و استراحت لازم دارد و خلاصه، شخص زنده باید نیازهاى طبیعى خویش را برآورده سازد تا زنده بماند و بتواند قسمتى از اوقات سلامت خویش را در عبادت و بندگى خداوند بگذراند. در پاسخ چنین سئوالى گفته مى‏شود: اگر عبادت را منحصر به نمازها و روزه‏هاى واجب و مستحب و دیگر فرایض عبادى از این قبیل، که تحققشان منوط به قصد قربت است بدانیم، سئوال سائل بجاست. اما اگر عبادت را به معناى وسیعى که در شرع مقدس آمده در نظر بگیریم، انسان مسلمان مى‏تواند تمام نیازهاى طبیعى و دیگر کارهایى را که مرضى خداوند است، به قصد قربت و به منظور جلب رضاى او انجام دهد و بدین وسیله خداى را عبادت نماید. قدر و منزلت اعمال مردم، وابسته به نیتهاى آنان است و در این باره روایات زیادى از اولیاى گرامى اسلام رسیده است و براى روشن شدن بحث، در اینجا پاره‏اى از روایات ذکر مى‏شود:  عن النبى صلى الله علیه و آله قال: انما الاعمال بالنیات و انما لکل امرى‏ء ما نوى، فمن کانت هجرته الى الله و رسوله فهجرته الى الله و رسوله و من کان هجرته الى دنیا یصیبها او امراه یتزوجها فهجرته الى ما هاجر الیه. 

    رسول اکرم (ص) فرمود: اعمال مردم تابع نیات آنهاست، اگر به قصد خدا و به قصد رسول خدا هجرت نموده، هجرتش در حساب بارى تعالى و پیمبر است و اگر هجرتش براى این بوده که از دنیا نصیبى عایدش گردد، یا زنى را به همسرى خود درآورد، هجرتش براى چیزى است که به انگیزه‏ى آن هجرت نموده است. 

    خالق توانا بشر را آفریده، او را به خواب و غذا نیازمند ساخته و در حفظ حیات و سلامت بدن مکلفش نموده است و اداى این تکلیف، بدون غذا خوردن و خوابیدن میسر نیست. اگر غذا بخورد و استراحت بنماید، به قصد حفظ حیات و سلامت تن یا به نیت لذت بردن یا براى نیرومند شدن، وظیفه‏ى طبیعى انجام گردیده است. اما اگر نیتش این باشد که خداوند مرا به حفظ حیات و سلامتم مکلف نموده و من با قصد قربت و به منظور اطاعت از حضرت احدیت غذا مى‏خورم و استراحت مى‏نمایم، این عمل طبیعى از چنین انسان باایمانى که به نیت قربت انجام داده، به حساب عبادات او محسوب مى‏شود. رسول اکرم صلى الله علیه و آله در عبارت کوتاهى به ابوذر غفارى این دستور را فرموده و او را به اداى این عمل ایمانى و انسانى متوجه نموده است: 

    یا اباذر! لیکن لک فى کل شى‏ء نیه حتى فى النوم و الاکل. 

    اى اباذر! به گونه‏اى باش که در هر کارى با نیت قدم بردارى، حتى در خوابیدن و غذا خوردن. 

    کان صلى الله علیه و آله جالسا مع اصحابه ذات یوم فنظر الى شاب ذى جلد و قوه و قد بکر یسعى. فقالوا له: ویح هذا لو کان شبابه و جلده فى سبیل الله. فقال صلى الله علیه و آله: لا تقولوا هذا، فانه ان کان یسعى على نفسه لیکفها عن المساله و یغنیها عن الناس فهو فى سبیل الله، و ان کان یسعى على ابوین ضعیفین او ذریه ضعاف لیغنیهم و یکفیهم فهو فى سبیل الله و ان کان یسعى تفاخرا و تکاثرا فهو فى سبیل الشیطان. 

    روزى رسول اکرم (ص) با چند نفر از اصحاب خود در 

    نقطه‏اى نشسته بودند. حضرت جوانى را دید چابک و قوى که اول صبح مشغول کار و فعالیت شده است. اصحاب گفتند: کاش او چابکى و جوانى خود را در راه خداوند صرف مى‏نمود. حضرت فرمود: این سخن را نگویید، اگر این مرد کار مى‏کند که نان به دست آورد و خویشتن را از این و آن بى‏نیاز نماید، عملش در راه خداوند است، اگر پدر و مادر پیر یا کودکان ضعیفى دارد و براى تامین زندگانى آنان کار مى‏کند، عملش در راه خداوند است، اما اگر کار مى‏کند تا مالى به دست آورد براى ثروت‏اندوزى یا فخرفروشى، در راه شیطان قدم برمى‏دارد. 

    ملاحظه مى‏کنید که یک عمل با تفاوت نیت مى‏تواند براى خدا باشد و مى‏تواند براى شیطان. پس امام زین‏العابدین (ع) که خود معلم مکتب انسان‏سازى اسلام است، قدرت دارد در کارها به گونه‏اى نیت کند که همه‏ى اعمالش، حتى خوابیدن و غذا خوردنش، براى خداوند باشد و همه‏ى آنها نزد بارى تعالى در حساب عبادات امام ( ع) محسوب گردد. 

    حضرت على بن الحسین علیهماالسلام در جمله‏ى دوم دعاى مورد بحث امروز، به پیشگاه الهى عرض مى‏کند: 

    و فراغا فى زهاده. 

    بار الها! فراغت بالى عطا فرما که با بى‏اعتنایى به علایق دنیوى و امور مادى طى شود. 

    در این عبارت دو کلمه آمده است که باید معناى آنها از جهت لغت روشن گردد، یکى «فراغ» و آن دیگر «زهد». 

    الفراغ خلاف الشغل و الفراغ من العمل الخلاص منه. 

    فراغ، نقطه‏ى مقابل شغل است و فراغ از کار به معناى خلاص شدن از آن عمل است. 

    الزهاده الزهد و هو فى اللغه ترک المیل الى الشیئى لعدم الرغبه فیه. 

    «زهاده» که در کلام امام سجاد (ع) آمده، به معناى زهد است و «زهد» در لغت، اظهار بى‏میلى نسبت به چیزى است که بر اثر نداشتن رغبت درونى به آن پدید مى‏آید. 

    ساعات فراغت در روز یا ایام فراغت در سال از ادوار گذشته تا کنون مورد توجه جوامع بشرى بوده و افراد فارغ از کار، آن اوقات را به صور مختلف و با انجام کارهاى متفاوت مى‏گذراندند، بعضى نصیبشان از اوقات فراغت بهره‏هاى عقلانى و انسانى و فواید مادى و معنوى بوده و برخى بر اثر کارهاى ناروایى که در اوقات فراغت مرتکب مى‏شدند، چیزى جز ضررهاى مادى و معنوى و زیانهاى جسمى و روحى عایدشان نمى‏گردید. در تعالیم اسلام راجع به اوقات فراغت روایات متعددى رسیده و اولیاى دین درباره‏ى آن از ابعاد مختلف سخن گفته و تذکرات لازم را به پیروان خود داده‏اند و در اینجا بعضى از آن احادیث ذکر مى‏شود: 

    عن الرضا علیه‏السلام قال: و اجتهدوا ان یکون زمانکم اربعه ساعات: ساعه لله لمناجاته و ساعه لامر المعاش و ساعه لمعاشره الاخوان الثقات و الذین یعرفونکم عیوبکم و یخلصون لکم فى الباطن و ساعه تخلون فیها للذاتکم و بهذه الساعه تقدرون على الثلاث الساعات. 

    حضرت رضا (ع) فرمود: کوشش کنید که زمانتان چهار ساعت باشد: ساعتى براى عبادت و خلوت با حضرت بارى تعالى و ساعتى براى کار و کوشش و تامین معاش و ساعتى براى مصاحبت و مجالست برادران دینى مورد اعتماد و کسانى که شما را به عیوبتان متوجه مى‏کنند و با خلوص به شما تذکر مى‏دهند و ساعتى را به تفریحات و لذایذ خود اختصاص دهید، چه این ساعت تفریح و نشاط به شما نیرو مى‏بخشد و به قدرتى مجهزتان مى‏نماید که بتوانید اعمال سه ساعت دیگرى را که مذکور افتاد، هر چه بهتر و نیکوتر انجام دهید. 

    اوقات فراغت اگر در مجارى صحیح به کار گرفته شود، موجب نشاط و مایه‏ى نیرومندى در سایر فعالیتهاست و اگر در کارهاى نادرست و گناهان صرف شود، مى‏تواند خطرات بزرگ و مفاسد غیرقابل جبران به بار آورد. بیشتر جرایم و جنایاتى که در دنیا به وقوع پیوسته، با دست افراد سالم و در اوقات فراغتشان واقع شده است. از این رو، پیشواى بزرگ اسلام (ص) براى آگاه‏سازى پیروان خود، این مهم را تذکر داده تا در ساعات فراغت راه انحرافى در پیش نگیرند و خویشتن را گرفتار فتنه و بلا ننمایند. 

    عن النبى صلى الله علیه و آله قال: نعمتان مفتون فیهما کثیر من الناس: الفراغ و الصحه. 

    رسول اکرم (ص) فرمود: دو نعمت است که بسیارى از مردم در آن دو به گمراهى و فساد گرایش یافته‏اند: یکى فراغت است و آن دیگر سلامت. 

    حضرت زین‏العابدین (ع) خطر ساعات فراغت را از زبان 

    عموم، با عبارت دعا به پیشگاه الهى چنین عرض مى‏کند: 

    فان قدرت لنا فراغا من شغل فاجعله فراغ سلامه لا تدرکنا فیه تبعه و لا تلحقنا فیه سامه. 

    بار الها! اگر براى ما ساعت فراغتى از شغل را مقدر فرموده‏اى، آن را فراغتى سالم قرار ده که نه گرفتار پى‏آمدها و تبعات رنج‏آور آن باشیم و نه به خستگى و کوفتگى آن مبتلا شویم. 

    در قرون پیشین، یعنى روزگار قبل از انقلاب صنعتى، اوقات فراغت مردم کم بود، زیرا کارهاى مورد نیاز جامعه با دست انجام مى‏شد و تمام وقت افرادى را که عهده‏دار کارى بودند مى‏گرفت، کسى که شغلش بافندگى بود و با دستگاهى ساده پارچه مى‏بافت، وقتى مشغول کار مى‏شد، دست و پا و چشم و تمام بدنش با هم فعالیت مى‏کردند، جالب آنکه او از اول صبح تا مقارن شب با این وضع دشوار کار مى‏کرد و محصول کارش بسیار ناچیز بود. موقعى که از کار دست مى‏کشید، با خستگى و فرسودگى بسیار به منزل مى‏رفت، لقمه‏ى غذایى مى‏خورد و براى رفع خستگى در بستر مى‏خوابید، او نه ساعات فراغت داشت و نه نیروى ذخیره‏اى که در آن ساعات با کارهاى تفریحى آزاد نماید، اما در دنیاى امروز با وجود ماشینهاى خودکار، وضع کار و کارگرى بکلى دگرگون شده است، کارگر بافندگى امروز در کنار ماشین خودکار ایستاده و دستگاه بافندگى با نیروى برق و سرعتى عجیب حرکت مى‏کند و پارچه مى‏بافد. کارگر امروز فعالیت بدنى ندارد، فقط در کنار ماشین نظارت مى‏کند و گاهى که نقصى در عمل ماشین مشاهده مى‏نماید برطرف مى‏سازد، و بر اثر سرعت عمل ماشین و ازدیاد 

     

    محصول، ساعات کار تقلیل یافته و اوقات فراغت فزون شده است. موقعى که کارگر از کار دست مى‏کشد، اولا وقت فراغتش زیاد است و ثانیا نیروها در وجودش باقى مانده و آنها را با اعمالى که در اوقات بیکارى انجام مى‏دهد آزاد مى‏سازد. ازدیاد ساعات فراغت، مواد مخدر، نوشابه‏هاى الکلى، مناظر مهیج و خلاف عفت فیلمهاى سینمایى، و آزادى بیش از حد مصلحت، دنیاى غرب امروز را به راه فساد و تباهى کشانده و انسانیت و سجایاى انسانى را پایمال نموده است. به موجب نشریه‏هاى آمارى، جرایم و جنایات هر سال نسبت به سال قبل فزونى دارد. خلاصه، فراغت زیاد و لذت‏گرایى از یک طرف و بى‏اعتنایى به مسئولیت در پیشگاه الهى از طرف دیگر، جهان را به انحطاط سوق مى‏دهد. 

    فى الحدیث: ان الله تعالى یبغض کثره الفراغ. 

    در حدیث آمده است که خداوند زیادى فراغت را دشمن دارد. 

    شاید سوء نظر خداوند به کثرت ساعات فراغت از جهت توسعه و ازدیاد جرایم و جنایات باشد. خلاصه، فراغت زیاد، دنیاى صنعتى امروز را با مشکلى بزرگ مواجه ساخته، نسل جوان را به سیه‏روزى و بدبختى سوق داده و زمینه‏ى سقوط و انحطاط بشر را فراهم آورده است. 

    امام سجاد (ع) در جمله‏ى دوم دعاى مورد بحث امروز، به پیشگاه الهى عرض مى‏کند: 

    و فراغا فى زهاده. 

    بار الها! فراغتى را عطا فرما که در زهد و بى‏اعتنایى به مادیات طى شود. 

    چه بسیار از امور مادى و دنیوى است که از پى آنها رفتن مباح است، ولى انسان زاهد نمى‏خواهد وقت گرانقدرش در ساعات فراغت حتى براى نیل به آن مباحات صرف گردد. در اوقات فراغت، اسب‏سوارى، تیراندازى، شنا، پیاده‏روى، کوهنوردى، تماشاى گلها و زیباییهاى طبیعت، مجالست با افراد پاک و باارزش، مطالعه‏ى کتب مفید، و دیگر کارهایى از این قبیل ممد سلامت تن و کمال روح است و با زهد منافات ندارد. 

    در پایان بحث، یک روایت آموزنده را در تبیین معناى زهد به عرض شنوندگان محترم مى‏رساند: 

    فى الحدیث سئل عن الزهد فى الدنیا فقال: هو ان لا یغلب الحلال شکره و لا الحرام صبره. 

    در حدیث آمده، از زهد سئوال شد که چیست؟ فرمود: زهد آن است که حلال بر شکر زاهد غلبه نکند و محرمات بر صبرش پیروز نگردد. 

    یعنى زاهد کسى است که شکرش در حلالهاى الهى که به وى عطا نمود دچار عجز نشود و صبرش در ترک محرمات الهى ناتوان نگردد. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    ساعت 12:9 عصر دوشنبه 87/12/12

    شرح دعای مکارم الاخلاق( 161)

    بسم الله الرحمن الرحیم 

    اللهم صل على محمد و آله، و ارزقنى صحه فى عباده، و فراغا فى زهاده. 

     

    حضرت على بن الحسین علیهماالسلام در این قطعه از دعاى شریف «مکارم‏الاخلاق» از خداوند مى‏خواهد که بر حضرت محمد و آلش درود فرستد، سپس دو تمنى از ذات مقدسش مى‏نماید: اول، بار الها! به من تندرستى و سلامت عطا فرما تا در راه عبادتت مصروف گردد. دوم، بار الها! فراغت بالى عنایت فرما تا در راه زهد و بى‏اعتنایى به دنیا طى شود. 

    به خواست خداوند توانا، این دو جمله از کلام امام سجاد علیه‏السلام موضوع بحث و سخنرانى امروز است. 

    در جمله‏ى اول دعاى امام (ع)، دو کلمه آمده است، یکى «صحت» و آن دیگر «عبادت». براى روشن شدن مطلب، لازم است درباره‏ى هر دو کلمه توضیح داده شود. 

    الصحه فى البدن حاله طبیعیه تجرى افعاله معها على الجرى الطبیعى. 

    صحت در بدن حالتى است طبیعى که با وجود آن، افعال بدن مسیر طبیعى خود را مى‏پیماید. 

    العبودیه اظهار التذلل و العباده ابلغ منها لانها غایه التذلل و لا یستحقها الا من له غایه الافضال و هو الله تعالى. 

    «عبودیت» اظهار تذلل است و «عبادت» از آن رساتر، زیرا عبادت به معناى تذلل نهایى است و تذلل نهایى شایسته‏ى کسى است که واجد کمال نهایى است و او جز ذات اقدس الهى نیست. 

    تندرستى و جوانى دو عطیه‏ى گرانقدر حضرت بارى تعالى است. بشر تا وقتى جوان است و سالم و از این دو نعمت برخوردار است، بهاى آن گوهرهاى نفیس را نمى‏داند و از قدر و منزلتشان آگاهى ندارد. موقعى به ارج و اهمیتشان واقف مى‏گردد که دچار فقدانشان گشته است. 

    عن على علیه‏السلام قال: شیئان لا یعرف فضلهما الا من فقدهما: الشباب و العافیه. 

    على (ع) فرموده: دو چیز است که فضل و برترى آنها را احدى نمى‏داند، مگر کسى که آن دو را واجد بوده و هم اکنون از دست داده است، یکى جوانى و دیگرى عافیت. 

    در بعضى از روایات، نعمت گرانقدر صحت و عافیت در کنار نعمت امنیت ذکر شده و خاطرنشان گردیده است که ارج و ارزش این دو نعمت بر مردم ناشناخته و مجهول است: 

    عن النبى صلى الله علیه و آله قال: نعمتان مکفورتان: الامن و العافیه. 

    رسول اکرم (ص) فرمود: دو نعمت است که قدر و منزلتشان نزد مردم ناشناخته و پنهان است، یکى امنیت و آن دیگر عافیت. 

    ناامنى و بیمارى، دو قسم اختلال و بى‏نظمى است که بر اثر فعالیتهاى زیانبار، عناصرى فاسد و مفسد در پیکر اجتماع و در بدن انسان پدید مى‏آید. اگر در کشورى جاده‏هاى اصلى و فرعى، شهرها و روستاها، کویها و برزنها مورد تجاوز افراد خودسر و لاابالى واقع شود و به منظور تعدى به اموال و اعراض و نفوس مردم با سلاحهاى سرد و گرم به افراد حمله کنند و آنان را مورد ستم قرار دهند، در آن محیط امنیت از میان مى‏رود، جامعه دچار خوف و هراس مى‏گردد، و زندگى مختل و بى‏نظم مى‏شود. اگر در کشور تن یک انسان، عروق بزرگ و کوچک که به منزله‏ى جاده‏هاى اصلى و فرعى است، یا اعضاى عالى و اعضاى عادى که به منزله‏ى شهر و روستاست، میدان تاخت و تاز ویروسها و میکربها و موجودات انگلى گردد، انسان سالم بیمار مى‏شود و تا وضع به همان منوال است، بیمارى ادامه دارد، پس در واقع، ناامنى یک کشور به منزله‏ى بیمارى پیکر مملکت است و بیمارى یک انسان به منزله‏ى ناامنى کشور تن است و اینکه در روایت، امنیت و عافیت در کنار هم قرار گرفته‏اند، مبین اختلالاتى است که گاه در اجتماع و گاه در بدن انسان پدید مى‏آید. حافظ امنیت کشور، یعنى نگهبان سلامت اجتماع و سرکوب کننده‏ى عوامل ناامنى و اختلال، وجود حکومت دادگر و مقتدر و اجراى قوانین عادلانه است، و حافظ سلامت تن، یعنى نگهبان امنیت کشور بدن، پزشک دانا و به کار بستن برنامه‏هاى عالمانه‏ى طبى است. حضرت على بن موسى الرضا علیهماالسلام راجع به حفظ امنیت کشور و مجازات عوامل فساد و اخلال، ضمن بیان علل احکام که براى فضل بن شاذان شرح داده، 

    درباره‏ى وجود اولوالامر و حکومت اسلامى چنین فرموده است: 

    فان قال قائل فلم جعل اولى الامر و امر بطاعتهم قیل لعلل کثیره منها ان الخلق لما وقفوا على حد محدود و امروا ان لایتعدو ذلک الحد لما فیه من فسادهم لم یکن یثبت ذلک و لا یقوم الا بان یجعل علیهم فیه امینا یمنعهم من التعدى و الدخول فیما حظر علیهم لانه لو لم یکن ذلک لکان احد لا یترک لذته و منفعته لفساد غیره، فجعل علیهم قیما یمنعهم من الفساد و یقیم فیهم الحدود و الاحکام. 

    اگر کسى سئوال کند که چرا خداوند براى مردم اولوالامر قرار داده و آنان را به اطاعتشان موظف نموده است، گفته مى‏شود این جعل از طرف بارى تعالى علل متعددى دارد، از آن جمله اینکه وقتى مردم طبق تکالیف بارى تعالى محدود شدند و باید همواره آن حدود را رعایت نمایند و از موازین قانونى فراتر نروند، زیرا تجاوز از قانون مایه‏ى تباهى و فسادشان خواهد بود، این قوانین سعادت‏بخش تثبیت نمى‏شد و اجرا نمى‏گردید مگر آنکه فرد امینى را براى حسن اجراى آن مقررات بگمارد که مانع تعدى افراد به یکدیگر شود، چه اگر اولوالامر و مجرى قانون نباشد، هیچ کس لذت و نفع خویش را براى رعایت حال دیگرى ترک نمى‏نمود، از این رو خداوند قیمى را تعیین فرموده که مانع فساد مردم شود و افراد متخلف را با اجراى حدود و احکام الهى کیفر نماید. 

    امام صادق (ع) نیز وجود طبیب بصیر و مورد وثوق را براى حفظ سلامت و امنیت بدن مردم از نیازهاى قطعى جوامع بشرى دانسته و در کنار حکومت از آن نام برده است. جالب آنکه امام (ع) پیش از 

    ذکر حکومت و طبیب، از وجود فقیه عالم متقى که حافظ امنیت افکار از وسوسه‏هاى گمراه کننده و اندیشه‏هاى باطل است، سخن گفته و ضرورت آن را خاطرنشان فرموده است. 

    عن ابیعبدالله علیه‏السلام قال: لا یستغنى اهل کل بلد عن ثلاثه یفزع الیه فى امر دنیاهم و آخرتهم فان عدموا ذلک کانوا همجا: فقیه عالم ورع و امیر خیر مطاع و طبیب بصیر ثقه. 

    امام صادق (ع) فرمود: اهل هیچ بلدى بى‏نیاز از سه چیز نیستند که در امر دنیا و آخرتشان به آن پناهنده شوند و اگر فاقد این سه امر بودند، وحشى و عقب افتاده هستند: اول، دین‏شناسى که عالم و متقى باشد، دوم، حکومتى که خیرخواه و مورد اطاعت باشد، سوم، پزشکى که در طب بینا و در جامعه مورد اعتماد باشد. 

    حکومتها براى اعاده‏ى امنیت و رفع نگرانى مردم از مامورینى که به سلاحهاى سرد و گرم مسلح‏اند استفاده مى‏کنند و به وسیله‏ى آنان اخلالگران را دستگیر و مجازات مى‏نمایند و جامعه را از شرشان خلاص مى‏کنند. داروخانه‏ها براى پزشکان به منزله‏ى انبار مهمات براى حکومتهاست. اطبا نیز براى اعاده‏ى سلامت بیماران از پرستاران تحصیلکرده و باتجربه استفاده مى‏کنند، داروهاى لازم را در اختیارشان مى‏گذارند و میکربها و دیگر عوامل بیمارى را که مایه‏ى ناامنى بدن و موجب بیمارى گردیده، از میان مى‏برند و سلامت را به مریض برمى‏گردانند. خلاصه، سلامت و امنیت براى فرد و جامعه دو قرین مهم و گرانمایه هستند و در حدیث رسول اکرم (ص) که مذکور افتاد، در کنار هم آمده‏اند و پیمبر اسلام (ص) فرموده: این دو نعمت مکفور و 

    مجهول القدرند. کسى که داراى گوهر گرانبهایى است، اگر بخواهد آن را حفظ کند و از خطر مصونش دارد، باید همواره متوجه آن باشد و مراقبتهاى لازم را براى محافظتش معمول دارد. امنیت گوهرى است گرانقدر و مربوط به جامعه، هر فردى به عنوان عضویت اجتماعى موظف است که در حفظ آن بکوشد و قدمى برخلاف امنیت عمومى برندارد. تندرستى و سلامت نیز گوهرى است پرارزش و مربوط به فرد، هر انسانى باید آن سرمایه‏ى پرارج را حفظ کند و از ارتکاب اعمال مخالف سلامت و منافى بهداشت، اجتناب نماید. در اسلام، امر سلامت افراد آنقدر مهم شناخته شده که اداى هر یک از فرایض دینى اگر به سلامت شخص مکلف زیان مى‏رساند، از انجام آن تکلیف معاف گردیده است. بدبختانه بسیارى از مردم قدر نعمت سلامت را نمى‏دانند، مگر موقعى که آن نعمت از دستشان برود و بیمار شوند. 

    عن ابیعبدالله علیه‏السلام قال: العافیه نعمه خفیه اذا وجدت نسیت و اذا عدمت ذکرت. 

    امام صادق (ع) فرمود: عافیت نعمتى است پنهان، وقتى یافت مى‏شود، فراموش مى‏گردد و چون از کف مى‏رود، به یاد مى‏آید. 

    اولیاى بزرگ الهى همواره متوجه نعمت تندرستى و سلامت بوده و شکر آن نعمت را در پیشگاه بارى تعالى به جاى مى‏آوردند و از خداوند مى‏خواستند که در آینده نیز سلامت و تندرستى را روزى آنان قرار دهد. افرادى که بر اثر بیمارى متوجه ارزش سلامتى شده‏اند، دعا مى‏کنند که خداوند سلامتى را به آنان برگرداند و از آن نعمت بزرگ دوباره برخوردارشان سازد. 

    امام زین‏العابدین (ع) در جمله‏ى اول دعاى مورد بحث امروز، از خداوند درخواست صحت مى‏نماید و به عرض مى‏رساند: تندرستى و صحتى را تمنى مى‏کنم که در راه عبادتت به کار برده شود: 

    و ارزقنى صحه فى عباده. 

    بار الها! به من تندرستى و سلامت عطا فرما تا در راه عبادتت مصروف گردد. 

    براى آنکه شنوندگان محترم به اهمیت و ارزش معنوى قسمت آخر دعاى امام (ع) متوجه شوند، لازم است در این باره توضیح مختصرى به عرض برسد. البته همه‏ى مردم به طور طبیعى خواهان سلامت و تندرستى هستند و از بیمارى، هر چند خفیف باشد، ناراضى و گریزان‏اند، ولى هدف افراد در این خواسته متفاوت است، بعضى دستگاه تعقل و تفکر خود را در مطالعه‏ى نظام حکیمانه‏ى عالم و شناخت آفریدگار توانا به کار نبسته، عالم را پدیده‏ى تصادف و اتفاق پنداشته و به عوالم ماوراى طبیعت عقیده ندارند، اینان انسان را فقط از دیدگاه مادى و لذت‏گرایى مى‏نگرند و پیرو خواسته‏ها و تمنیات خویش هستند، تندرستى و سلامت را براى آن مى‏خواهند که بتوانند با نشاطى بیشتر و رغبتى فزونتر تمنیات حیوانى خود را هر چه بیشتر و بهتر اقناع نمایند. 

    قرآن شریف در معرفى این گروه فرموده است: 

    لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لایبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل. 

    اینان دستگاه تعقل و تفکر دارند، اما آن را در فهم و درک حقایق به کار نمى‏گیرند، چشم دل دارند، ولى از آن براى دیدن 

    واقعیتها استفاده نمى‏کنند، گوش دل دارند، اما نمى‏خواهند سخنان حق را بشنوند. اینان گر چه به صورت انسان‏اند، ولى در واقع همانند چهارپایان‏اند، بلکه گمراهتر از آنها. 

    گروه دیگر عقل را به کار بسته، در نظام جهان فکر کرده و اذعان نموده‏اند که محال است این عالم منظم و حساب شده، بدون آفریدگار عالم و حکیم به وجود آمده باشد، از این رو نظریه‏ى مادیون را باطل شناخته و به الهیون پیوسته‏اند، اما در این باره فکر نکرده‏اند که چرا خالق حکیم در کره‏ى زمین فقط انسان را از مزایاى عقل، هوش بسیار، قدرت تکلم، فراگرفتن علم به طور نامحدود، سلطه بر جهان طبیعت، و دیگر امورى که معیار ارزشهاى انسانى است برخوردار نموده و حیوانات را از این عطایا بى‏نصیب آفریده است. آیا خداوند از خلقت انسان هدفى نداشته؟ آیا بشر عاقل در پیشگاه الهى مسئولیتى ندارد، و خلاصه آیا انسانها در زمین خودسر آفریده شده و مى‏توانند مرتکب هر ناروایى شوند. قرآن شریف در این باره فرموده: 

    افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لاترجعون. 

    آیا گمان مى‏کنید که شما را بیهوده خلق نموده‏ایم و به سوى ما برنمى‏گردید؟ این گروه گر چه الهى هستند، ولى عملا همانند مادیون قدم برمى‏دارند و چون به دعوت پیمبران الهى توجه ننموده‏اند، خویشتن را یله و رها مى‏پندارند و نعمت سلامت را براى اقناع بعد حیوانى خویش مى‏خواهند و بس. 

    عن النبى صلى الله علیه و آله قال: من لم یر لله عز و جل علیه نعمه الا فى مطعم او مشرب او ملبس فقد قصر عمله و دنا عذابه. 

    رسول اکرم (ص) فرمود: کسى که نعمت الهى را درباره‏ى خود منحصر به خوردنیها و نوشیدنیها و پوشیدنیها بداند، عملش نارسا و کوتاه است و عذابش نزدیک. 

    گروه سوم کسانى هستند که به آفریدگار جهان ایمان دارند، دعوت پیمبر خداوند ( ص) را اجابت نموده، و به احکام الهى و حلال و حرامش معتقدند. اینان در مقام عمل از جهت اداى فرایض و ترک محرمات با هم تفاوت دارند، بسیارى از آنها کم و بیش، اعمالشان مشوب به گناه است، برترین این گروه، مسلمانان وظیفه‏شناس و درستکارى هستند که در انجام واجبات و پرهیز از گناهان کوشش و جدیت بسیار دارند. این گروه ممتاز همانند سایر مردم خواهان تندرستى و صحت‏اند و هرگز نمى‏خواهند نعمت سلامتى را در راه ارتکاب کوچکترین گناه صرف نمایند، ولى بسیارى از آنان آگاهانه یا ناآگاه در حال صحت و تندرستى به جلب مادیات حلال و اقناع تمنیات مشروع حیوانى بیش از جنبه‏هاى معنوى و انسانى ابراز علاقه مى‏نمایند. امام زین‏العابدین (ع) در جمله‏ى اول دعاى خود از پیشگاه حضرت بارى تعالى تندرستى و صحتى را درخواست مى‏کند که فقط در راه عبادتش مصروف گردد و موجب تعالى معنوى و تکامل انسانیتش شود: 

    و ارزقنى صحه فى عباده. 

    بار الها! به من صحتى را روزى فرما که در راه بندگى و عبادتت به کار برم. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    ساعت 11:2 صبح دوشنبه 87/12/12

    شرح دعای مکارم الاخلاق( 160)

    مردم به ضرورت زندگى و ادامه‏ى حیات ناچارند براى هم کار کنند، منشى براى تاجر، بنا براى صاحبخانه، کارگر براى کارفرما، و کشاورز براى مالک، و با دریافت کارمزد، امرار معاش نمایند و آبرومندانه زندگى کنند. انجام دادن هر کار مشروع و مورد نیاز مردم و به  دست آوردن مال، در طلب روزى حلال رفتن و با عز و احترام زندگى کردن است. در تمام این قبیل موارد، رازق خداوند است و پرداخت کنندگان کارمزد مجارى ایصال فیض حضرت بارى تعالى هستند. اما على (ع) درباره‏ى امر روزى به فرزند بزرگوارش حضرت حسن (ع) توصیه‏ى جالبى فرموده است: 

    و ان استطعت الا یکون بینک و بین الله ذو نعمه فافعل فانک مدرک قسمک و آخذ سهمک و ان الیسیر من الله سبحانه اعظم و اکرم من الکثیر من خلقه و ان کان کل منه. 

    اگر مى‏توانى کارى کنى که بین تو و خداوند، صاحب نعمتى واسطه نباشد، آن کار را انجام ده، چه آنکه تو در هر صورت قسمت خود را مى‏گیرى و سهم خویش را دریافت مى‏نمایى، اما رزق کم از طرف خداوند، عظیمتر است و کرامت زیادترى دارد از رزق زیادى که به وسیله‏ى خلق دریافت نمایى، گر چه تمام رزقها بى‏واسطه یا باواسطه از خداوند رازق است. 

    کشاورزى و باغدارى دو نمونه از روزى رساندن خداوند است، بدون آنکه صاحب نعمتى واسطه باشد. کسى که قطعه زمینى دارد، اگر بتواند در آن زراعت کند یا اشجار میوه غرس نماید، نان خود را از محصول زراعت تهیه کند یا از فروش میوه‏ى باغ ارتزاق نماید، او رزق خود را بدون واسطه‏ى صاحب نعمت، از خداوند دریافت نموده است. اگر خود او قادر نباشد تمام کارهاى زراعت یا باغدارى را انجام دهد و باید از وجود کارگر استفاده کند و اجرت بدهد، در آن صورت وى صاحب نعمتى است که واسطه‏ى روزى کارگران شده است، ولى رزق  خود را بدون واسطه از خداوند رازق گرفته است. دستور على (ع) به فرزندش حضرت مجتبى (ع) حاوى چند نکته‏ى آموزنده است: اول، رزقى که از خداوند، بدون واسطه، به انسان مى‏رسد، منزه از هر منت و ذلت است، اما رزقى که از دست بشر صاحب نعمت مى‏رسد، بدین معنى است که انسانى براى انسان دیگرى کار کرده و رزق خود را از وى دریافت نموده است. این عمل هر قدر محترمانه انجام شود، قطعا با رزق‏رسانى خداوند تفاوت دارد، جالب آنکه این دستور را على (ع) در نامه‏ى خود به فرزند خویش نوشته و در سه سطر قبل از این عبارت، در همان نامه، تذکر داده است: 

    اکرم نفسک عن کل دنیه و ان ساقتک الى الرغائب. 

    فرزند عزیز: همواره کرامت و بزرگوارى نفس خویش را حفظ کن و از تن دادن به هر پستى اجتناب نما، هر چند با تحمل آن پستى به تمنیاتت دست مى‏یابى. 

    دوم، کشاورزى و درختکارى در شرع مقدس، از تمام شغلها بیشتر مورد توجه است و در این باره روایاتى از اولیاى دین رسیده و علماى حدیث در کتب اخبار، باب مخصوصى را براى آن باز نموده‏اند. 

    عن ابیعبدالله علیه‏السلام قال: ازرعوا و اغرسوا و الله ما عمل الناس عملا اجل و اطیب منه. 

    امام صادق (ع) فرمود: زراعت کنید و درخت بکارید، قسم به خداوند هیچ عملى را مردم انجام نمى‏دهند که بزرگتر و پاکیزه‏تر از آن باشد. 

    رزقى که از این راه به دست مى‏آید، اولا پاک و منزه از هر شبهه است، ثانیا زارع و درختکار، روزى خود را بدون واسطه از خداوند رزاق دریافت مى‏نمایند. سوم رسول اکرم (ص) و ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام به درختکارى و زراعت علاقه‏ى بسیار داشتند و در فرصتهایى که به دست مى‏آمد، خود شخصا درخت مى‏کاشتند یا زمین را براى افشاندن بذر مهیا مى‏نمودند و این مطلب ضمن روایات متعددى آمده است. 

    باع على علیه‏السلام حدیقته التى غرسها له النبى صلى الله علیه و آله و سقاها هو بیده باثنى عشر الف درهم. 

    على (ع) باغچه‏اى را که پیمبر اکرم (ص) براى آن حضرت درختکارى نموده بود و على (ع) خود آن را به دست خویش آب مى‏داد، به دوازده هزار درهم فروخت. 

    على (ع) به دست خود اراضى موات را احیا نمود، نخلستانهایى را به وجود آورد، به درختها آب مى‏داد، و مقدار قابل ملاحظه‏اى از آن نخلستانها را وقف نموده است. سایر ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام نیز به کشاورزى علاقه‏ى زیاد داشتند و ضمن سخنرانیهاى گذشته، بعضى از روایات مذکور افتاد که گاهى امامان معصوم در مقابل آفتاب سوزان عرق مى‏ریختند و در مزرعه کار مى‏کردند. کسانى که از محصول زراعت یا فروش میوه‏هاى باغ ارتزاق مى‏نمایند تا زمانى که آفتى مخرب به آنها نرسد، وضع زندگى محفوظ است و هزینه‏ى معاش با سهولت تامین مى‏گردد، و امام سجاد (ع) در جمله‏ى اول این قطعه از دعا، چنین درخواستى را از پیشگاه الهى دارد: 

    و صن وجهى بالیسار. 

    بار الها! آبروى مرا در جامعه با گذران سهل و آسان محافظت فرما. 

    اگر بر اثر نیامدن باران، زراعت و درختها بخشکند، یا سیلى بنیان کن به جریان افتد، آنها را بشوید و با خود ببرد، یا طوفانى شدید و ممتد وزیدن گیرد و نابودشان نماید، در این صورت مضیقه و تنگى معاش آغاز مى‏گردد و اولین اثر آن کاهش جاه و محبوبیت و سبک شدن قدر و منزلت اجتماعى است، و این همان است که حضرت زین‏العابدین (ع) در جمله‏ى دوم این قطعه از دعا، به پیشگاه الهى عرض مى‏کند: 

    و لا تبتذل جاهى بالاقتار. 

    بار الها! مورد حمایتم قرار ده و موجباتى را فراهم آور که وزن و ارزشم در افکار عمومى کاهش نیابد و در معرض خوارى قرار نگیرم. 

    این قبیل بلایا و آفات که مصائب سنگین به بار مى‏آورد و زندگى خانواده‏ها را مختل مى‏نماید، جز ذات اقدس الهى احدى قادر نیست آنها را دفع کند و از بروزشان جلوگیرى نماید. اگر خداوند عنایت فرمود و دعا را مستجاب کرد، آن حوادث و رویدادهاى تلخ پیش نمى‏آید و هزینه‏ى معاش بخوبى تامین مى‏گردد و در نتیجه آبرو و عز اجتماعى محفوظ خواهد ماند و زندگى بسهولت مى‏گذرد. اما اگر دعا در پیشگاه خداوند مقبول نیفتد و یکى از آن بلایا نازل گردد، مزرعه یا باغ از میان برود، عوارض و پى‏آمدهایى خواهد داشت که امام (ع) در جملات مورد بحث امروز، توضیح داده است. اول: 

    فاسترزق اهل رزقک. 

    بار الها! پس ناچار باید از کسانى روزى بخواهم که خود 

    روزى‏خوار تو هستند. 

    با آمدن بلا و از بین رفتن زراعت و باغ، روزى رساندن خداوند بدون وساطت صاحبان نعمت پایان مى‏یابد و از این پس باید کسانى عهده‏دار روزى ما شوند که خودشان روزى‏خوار تو هستند. ادامه‏ى حیات و ضرورت غذا ایجاب مى‏کند که در چنین موقعى صاحبان نعمت به وظیفه‏ى اسلامى و انسانى خویش عمل کنند، به آسیب‏دیدگان غذا بدهند، آنان را سیر کنند، و از خطر مرگشان برهانند و خویشتن را مشمول رحمت واسعه‏ى الهى نمایند. به موجب روایات، ارزش این عمل در پیشگاه الهى بسیار گرانقدر و عظیم است. 

    عن ابیعبدالله علیه‏السلام قال: من اطعم مومنا حتى یشبعه لم یدر احد من خلق الله ما له من الاجر فى الاخره، لا ملک مقرب و لا نبى مرسل الا الله رب العالمین. ثم قال: من موجبات المغفره اطعام المسلم السغبان. ثم تلا قول الله عز و جل: او اطعام فى یوم ذى مسغبه. یتیما ذا مقربه او مسکینا ذا متربه. 

    امام صادق (ع) فرمود: کسى که مومنى را طعام بدهد تا سیر شود، هیچ یک از خلق خداوند نمى‏داند براى سیرکننده در آخرت چه اجرى است، نه ملک مقرب آگاه است و نه نبى مرسل، فقط خداوند است که پاداش چنین انسانى را مى‏داند. آنگاه فرمود: از عوامل مغفرت الهى، طعام دادن به مسلمان قحطى زده است، سپس آیاتى را از قرآن شریف تلاوت فرمود: طعام دادن در روز قحط به یتیمى که داراى قرابت است، یا فقیرى که بر خاک نشسته است و هیچ ندارد. 

    کسى که بر اثر خشکسالى یا سیل‏زدگى مزرعه و باغش، که 

    راه ارتزاقش بوده، از بین رفته، قحطى زده‏اى است که هستى خویش را از دست داده و خاک‏نشین گردیده است. 

    و استعطى شرار خلقک. 

    بار الها! براى تامین معاش ناچار مى‏شوم از شرار خلقت طلب عطا نمایم. 

    دومین پى‏آمد مضیقه و تنگى معاش، کمک خواستن از افرادى است که فرومایه و فاقد فضیلت‏اند و این اظهار حاجت براى افراد بزرگوار بسیار سنگین و جانکاه است. على (ع) درباره‏ى این گروه فرموده: عجبت لرجل یاتیه اخوه المسلم فى حاجه فیمتنع عن قضاءها و لا یرى نفسه للخیر اهلا، فهب انه لا ثواب ترجى و لا عقاب یتقى افتزهدون فى مکارم‏الاخلاق. 

    تعجب مى‏کنم از مردى که برادر مسلمانش براى حاجتى به وى مراجعه مى‏کند و او از برآوردن آن حاجت امتناع مى‏نماید و خود را شایسته‏ى عمل خیر نمى‏بیند، گیرم که وى نه به ثواب قیامت امیدوار است و نه از عقاب قیامت باک دارد، آیا به کرایم اخلاق و سجایاى انسانى نیز بى‏اعتناست. 

    عن ابیعبدالله علیه‏السلام قال: المومن المحتاج رسول‏الله الى الغنى القوى. فاذا خرج الرسول بغیر حاجه غفرت للرسول ذنوبه، سلط الله على الغنى القوى شیاطین تنهشه قال قلت کیف تنهشه؟ قال یخلى بینه و بین اصحاب الدنیا فلا یرضون بما عنده حتى یتکلف لهم، یدخل علیه الشاعر فیسمعه فیعطیه ما شاء فلا یوجر علیه، فهذه الشیاطین التى تنهشه. 

    امام صادق (ع) فرمود: مومن محتاج، رسول خداوند است به سوى غنى قوى. وقتى آن رسول از نزد غنى برمى‏گردد در حالتى که حاجتش برآورده نشده، تمام گناهانش بخشیده مى‏شود و خداوند شیاطینى را بر غنى قوى مسلط مى‏کند که به وى نیش بزنند. راوى عرض کرد: چگونه نیش مى‏زنند؟ فرمود: اهل دنیا را گردش جمع مى‏کنند و شاعرى را نزدش مى‏برند و شعرهایى را که گفته به وى مى‏شنواند و هر چه بخواهد به عنوان صله‏ى شعر باید به او بدهد در حالى که کمترین اجرى در پیشگاه خداوند ندارد و این کار نیش زدن شیاطین به آن غنى قوى است. 

    فافتتن بحمد من اعطانى. 

    سومین پى‏آمد تنگى معاش که امام سجاد (ع) به پیشگاه الهى عرض مى‏کند، این است که: بار الها! اگر در مضیقه‏ى معاش قرار گیرم و ناچار شوم روزى تو را از واسطه‏ى صاحب نعمت، که خود روزى‏خوار توست، دریافت نمایم، در آزمایش حمد غیر تو واقع مى‏شوم. بار الها! حمد مخصوص ذات مقدس توست و من نمى‏خواهم در زندگى جز تو کسى را حمد نمایم. 

    و ابتلى بذم من منعنى. 

    بار الها! مبتلا شوم به ذم کسى که به من مساعدت ننموده و از کمک خود محرومم ساخته است. 

    چهارمین امرى که از عوارض تنگى معاش است و حضرت زین‏العابدین (ع) به پیشگاه الهى عرض نموده، این است که بر اثر مضیقه‏ى مالى باید رزق تو را با وساطت صاحبان نعمت دریافت کنم. 

    بعضى از صاحبان نعمت اهل خیرند و از کار نیک استقبال مى‏کنند و بدون منت خدمتى را که باید و شاید انجام مى‏دهند، اما بعضى از شرار 

    خلق‏اند و از خدمت مالى به کسانى که از هر جهت شایسته‏ى خدمت‏اند ابا دارند، به نیازمندان با تلخى برخورد مى‏کنند و به آنان کمکى نمى‏نمایند. این منع و امساک خاطره‏ى بدى در ذهن افراد تهیدست به جاى مى‏گذارد، ممکن است بر اثر حرمان از کمک آنان به ذمشان مبتلا گردند و من نمى‏خواهم زبانم به مذمت دیگران باز شود. حضرت زین‏العابدین (ع) در پایان این قطعه از دعاى «مکارم‏الاخلاق» و بیان عوارض و پى‏آمدهاى ناشى از مضیقه‏ى مال و تنگى معاش، به پیشگاه الهى عرض مى‏کند: 

    و انت من دونهم ولى الاعطاء و المنع. 

    بار الها! اگر بر اثر نزول بلا وسیله‏ى ارتزاقم از بین برود و نتوانم روزى خود را بلا واسطه از تو به دست آورم و دچار مضیقه گردم، باید رزق اعطایى تو را با وساطت صاحبان نعمت، که خود روزى‏خوار تو هستند، دریافت دارم و اینان دو گروه‏اند: بعضى از اخیارند و با گشاده‏رویى احسان مى‏نمایند و بعضى ممسک‏اند و با دارا بودن مال بخل مى‏کنند و از کمکهاى لازم ابا مى‏نمایند، ولى ذات مقدست که مالک واقعى تمام جهان هستى است، ولى و صاحب اختیار هر دو گروه است، یعنى آنکه سخى و جواد است، از آزادى و حریتى که تو به وى اعطا فرموده‏اى حسن استفاده مى‏کند و از نعمتهایى که به او ارزانى داشته‏اى بهره مى‏گیرد، خود و خانواده‏اش مستفید مى‏گردند و آفت‏زدگان محترم را که در مضیقه واقع شده‏اند نیز بهره‏مند مى‏سازد و در نتیجه از پاداش تو در قیامت برخوردار خواهد شد، و آنکه بخل مى‏کند و از خدمت به مردم بلازده امتناع مى‏نماید، آزادى خداداد را نابجا صرف مى‏کند، از کمک و مساعدت بمورد ابا مى‏نماید و با این عمل ناروا، زمینه‏ى کیفر خود را در عرصه‏ى قیامت فراهم مى‏آورد. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    ساعت 11:1 صبح دوشنبه 87/12/12

    شرح دعای مکارم الاخلاق( 159)

    بسم الله الرحمن الرحیم 

    فاسترزق اهل رزقک، و استعطى شرار خلقک، فافتتن بحمد من اعطانى، و ابتلى بذم من منعنى، و انت من دونهم ولى الاعطاء و المنع. 

     امام زین‏العابدین علیه‏السلام در دو جمله‏ى اول این قطعه از دعاى شریف «مکارم‏الاخلاق» که در جلسه قبل مورد بحث و سخنرانى قرار گرفت، از پیشگاه خداوند درخواست نمود: بار الها! آبروى مرا با گذران سهل و آسان محافظت فرما و با مضیقه و تنگى معاش، جاه و منزلتم را در جامعه سبک و خوار مگردان. چند جمله‏اى که در این قطعه‏ى دعا موضوع بحث و سخنرانى امروز است، با فاء تفریع آغاز شده، بدین معنى که محتواى دعاى امروز با مطلب دعاى جلسه‏ى قبل ارتباط دارد، عرض مى‏کند: بار الها! اگر دعایم را در گشایش زندگى مستجاب نفرمایى و در مضیقه قرار گیرم، این عوارض را در بردارد: اول، از کسانى طلب روزى کنم که خود روزى‏خوار تو هستند، دوم، بر اثر تنگدستى در این مشکل قرار گیرم که از شرار خلقت درخواست عطا نمایم، سوم، آزمایش شوم به ستایش کسى که به من اعطا نموده است،  چهارم، و مبتلا شوم به ذم کسى که محرومم ساخته است، با آنکه تو ولى و صاحب اختیار هر عطا و منعى. 

    به خواست خداوند توانا، امروز پیرامون این جملات عرایضى را تقدیم شنوندگان محترم مى‏نماید. این چند جمله از کلام امام (ع) حاوى عوارض و پى‏آمدهاى نامطلوبى است که بر اثر تنگى معاش، ممکن است دامنگیر افراد گردد. پیش از شرح و توضیح عبارت دعا، لازم است بدانیم چه عواملى موجب تنگى معاش مى‏شود و همچنین بدانیم با چه وسایلى مى‏توان علل مضیقه را برطرف نمود، زیرا به فرموده‏ى حضرت مولى‏الموحدین على علیه‏السلام، یکى از شرایط استجابت دعا، شناخت وسیله است. 

    جاء رجل الى امیرالمومنین علیه‏السلام قال: انى دعوت الله فلم ار الاجابه. فقال: ان للدعاء اربع خصال: اخلاص السریره و احضار النیه و معرفه الوسیله و الانصاف فى المساله. فهل دعوت و انت عارف بهذه الاربعه. قال لا. قال فاعرفهن. 

    مردى حضور على (ع) شرفیاب شد، عرض کرد: خداوند را خوانده‏ام، اما اجابت ندیده‏ام. حضرت فرمود: براى دعا چهار خصلت است: خالص بودن ضمیر، حضور قلب، شناخت وسیله‏ى استجابت، و انصاف در تمنى. آیا خدا را خوانده‏اى که عارف به این چهار امر باشى؟ عرض کرد: نه. فرمود: پس آنها را بیاموز. 

    قسمت مهمى از مضیقه‏ى مالى و سختى معاش که بعضى گرفتار آن مى‏شوند، ناشى از اعمال خود آنهاست و اگر بخواهند از آن تنگناى رهایى یابند، باید تغییر روش دهند و خویشتن را اصلاح نمایند، و در  اینجا پاره‏اى از آن امور ذکر مى‏شود: 

    عن النبى صلى الله علیه و آله قال: طلب الحلال فریضه على کل مسلم و مسلمه.  رسول اکرم (ص) فرمود: طلب رزق حلال فریضه‏اى است بر عهده‏ى هر مرد و زن مسلمان و مکلفند آن فریضه را انجام دهند. 

    انسان زنده غذا مى‏خواهد و براى تامین معاش خود لازم است از پى کار برود و با تحمل زحمت و مشقت نانى به دست آورد و با عز و آبرومندى زندگى کند. جالب آنکه دین مقدس اسلام به دست آوردن رزق حلال را که ضرورت حیاتى است، به حساب عبادت آورده است. 

    عن النبى صلى الله علیه و آله قال: العباده سبعون جزء افضلها طلب الحلال. 

    رسول اکرم (ص) فرمود: عبادت هفتاد جزء است و برترین جزء، طلب حلال است. 

    کسى که وسیله‏ى کار و قدرت مزاجى دارد و مى‏تواند با فعالیت، خودکفا گردد و مرفه زندگى کند، اما بر اثر تن‏پرورى و راحت‏طلبى، از کار شانه خالى مى‏کند، انسانهایى اینچنین مطرود اولیاى گرامى اسلام‏اند و در روایات دینى راجع به این گروه، بسیار تند سخن گفته شده است.  عن جعفر بن محمد عن ابیه علیهماالسلام قال: کان امیرالمومنین سلام الله علیه یقول: من وجد ماء و ترابا ثم افتقر فابعده الله.  امام صادق (ع) از پدر بزرگوارش حدیث نموده که على (ع)  مى‏فرمود: کسى که واجد آب و خاک است و در فقر و تهیدستى به سر مى‏برد، خداوند او را از رحمت خود دور سازد. 

    پیمبر گرامى اسلام (ص) نسبت به فقرا و افراد بى‏بضاعت توجه بسیار داشت و همواره آنان را مورد تکریم و احترام قرار مى‏داد و اگر در مواقعى نیازمند بودند، به آنان کمک مالى مى‏نمود، اما اگر کسى با دارا بودن مزاج سالم و توان فعالیت از پى کار نمى‏رفت، به وى کمک رایگان نمى‏نمود و در کمال ادب به او مى‏فهماند که باید کار کند و در پرتو سعى و کوشش، خویشتن را بى‏نیاز نماید. امام صادق (ع) فرمود: یکى از اصحاب رسول اکرم (ص) در مضیقه‏ى مالى واقع شد و زندگى سختى را مى‏گذراند، همسرش به وى گفت: اگر حضور پیمبر شرفیاب شوى و درخواست مساعدت مالى نمایى، مشکلت حل مى‏شود. حضور حضرت آمد، اما به محض اینکه پیشواى اسلام (ص) او را دید، گویى به ضمیرش پى برد و فرمود:  من سالنا اعطیناه و من استغنى عنا اغناه الله.  هر کس از ما درخواست کند، به وى عطا مى‏کنیم و اگر خود را از ما بى‏نیاز نشان بدهد، خداوند او را غنى خواهد ساخت. 

    مرد با خود گفت: رسول اکرم (ص) در این سخن کسى را جز من اراده نفرموده است. از این رو چیزى نگفت و به منزل برگشت. جریان امر را براى همسرش نقل نمود. زن گفت: پیمبر اسلام (ص) بشر است، برو وضع خود را به عرض حضرتش برسان. مرد روز بعد آمد، دوباره شرفیاب شد و همچنین روز سوم آمد و هر دو بار پیمبر اکرم (ص) همان جمله را به وضع روز اول تکرار نمود. صحابى دفعه‏ى سوم که از حضور آن جناب برگشت، رفت کلنگى را از کسى عاریه گرفت و به کوه و تپه‏هاى خارج شهر رفت، مقدارى بوته کند، به شهر  آورد و فروخت و از قیمت آن مختصر آردى تهیه نمود و غذاى خود و همسرش تامین گردید. فرداى آن روز بیشتر کار کرد و هیزم زیادترى تهیه نمود و به قیمت بیشترى فروخت. به این کار ادامه داد تا کلنگى خریدارى نمود و رفته رفته آنقدر متمکن شد که حیوان بارکش و غلامى را خرید. کم کم ثروتى به دست آورد و از مضیقه‏ى زندگى رهایى یافت. 

    فجاء الى النبى صلى الله علیه و آله فاعلمه کیف جاء یساله و کیف سمع النبى. فقال النبى: قلت لک: من سالنا اعطیناه و من استغنى عنا اغناه الله. 

    صحابى تمکن یافته حضور نبى اکرم (ص) آمد و شرح گذشته را نقل نمود که چگونه نزد شما آمدم و چگونه سخن مرا شنیدى. حضرت فرمود: همان است که گفتم: هر کس از ما درخواست کند، به وى عطا مى‏کنیم و هر کس خویشتن را از ما بى‏نیاز نشان بدهد، خداوند او را غنى خواهد ساخت. 

    ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام نیز همانند رسول اکرم (ص) عمل مى‏نمودند: هر کسى مى‏آمد و از مضیقه‏ى مالى سخن مى‏گفت، اگر سالم بود و قدرت کار داشت، او را به سعى و عمل تشویق مى‏نمودند و به وى مى‏فهماندند که مشکل معاش باید از راه کار و فعالیت حل شود.  عن کلیب الصیداوى قال: قلت لابیعبدالله علیه‏السلام ادع الله عز و جل لى فى الرزق فقد التاثت على امورى، فاجابنى مسرعا: لا، اخرج فاطلب.  کلیب صیداوى مى‏گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم، از خدا بخواهید گشایشى به رزق من عطا فرماید، زیرا وضعم به هم ریخته  و مشکل شده است. حضرت بدون وقفه و با سرعت فرمود: دعا نمى‏کنم، دنبال کار برو.  یعنى مشکل تو با دعا حل نمى‏شود، بلکه سعى و عمل لازم دارد. 

    یکى دیگر از عواملى که مى‏تواند موجب تنگى معاش گردد، زیاده‏روى در صرف مال در موقع تمکن و مالدارى است. در روایات اسلامى تاکید شده است که مسلمانان همواره میانه‏روى و اقتصاد را مورد توجه قرار دهند و عملا آن را رعایت کنند، خواه مالدار و غنى باشند، خواه کم‏بضاعت و فقیر. 

    عن على علیه‏السلام قال: من اقتصد فى الغنى و الفقر فقد استعد لنوائب الدهر. 

    على (ع) فرموده: کسى که در غنى و فقر میانه‏رو و مقتصد است با این عمل، خویشتن را براى مصائب و سختیهاى روزگار مهیا مى‏نماید. 

    عن النبى صلى الله علیه و آله و سلم قال: ثلاث منجیات: خشیه الله فى السر و العلانیه، و القصد فى الغنى و الفقر، و العدل فى الرضا و الغضب.  

    نبى اکرم (ص) فرمود: سه چیز نجات‏بخش است: اول، خوف از خداوند در پنهان و آشکار، دوم میانه‏روى در ایام ثروتمندى و فقر، سوم، رعایت عدل و حق در حال رضا و خشم. 

    قال العالم علیه‏السلام: ضمنت لمن اقتصد ان لایفتقر. 

    امام موسى بن جعفر علیهماالسلام فرمود: ضمانت مى‏کنم براى 

    کسى که در صرف مال مقتصد و میانه‏رو باشد، گرفتار فقر و تهیدستى نشود. 

    سومین عاملى که مى‏تواند موجب تنگدستى و سختى معاش گردد، گناه است. گناهان مانند بیماریها پى‏آمد و عوارضى دارند. على (ع) در اول «دعاى کمیل»، عوارض بعضى از گناهان را ذکر نموده، از آن جمله به پیشگاه الهى عرض مى‏کند: 

    اللهم اغفر لى الذنوب. التى تغیر النعم. 

    بار الها! ببخش آن گناهانى را که موجب دگرگونى نعمتها مى‏شوند. 

    عن ابیجعفر علیه‏السلام قال: ان العبد لیذنب الذنب فیزوى عنه الرزق. 

    امام باقر (ع) فرمود: بنده مرتکب گناه مى‏شود و بر اثر آن دچار تنگى رزق مى‏گردد. 

    راه برطرف نمودن گناه و رفع مضیقه‏ى معاش، استغفار و طلب عفو از حضرت بارى تعالى است. 

    قال على علیه‏السلام: یا کمیل! اذا ابطات الارزاق علیک فاستغفر الله یوسع علیک فیها. 

    على (ع) فرمود: اى کمیل! موقعى که رزقت به تعویق مى‏افتد و در مضیقه واقع مى‏شوى، استغفار کن، خداوند روزیت را توسعه مى‏دهد. 

    چهارمین عاملى که مى‏تواند دگرگونى تلخ و نامطلوب در زندگى به وجود آورد و سبب مضیقه‏ى مالى و سختى معاش گردد، اخلاق مذموم 

    و سوء معاشرت با مردم است. 

    عن على علیه‏السلام قال: من ساء خلقه ضاق رزقه. 

    على (ع) فرمود: کسى که اخلاقش بد است، در مضیقه‏ى روزى قرار مى‏گیرد. 

    کسانى که داراى حسن خلق‏اند و با مردم به خوبى و درستى معاشرت مى‏کنند، از این مزیت اخلاقى بهره‏مند مى‏شوند و روزى آنان افزایش مى‏یابد. 

    عن ابیعبدالله علیه‏السلام قال: حسن الخلق یزید فى الرزق. 

    امام صادق (ع) فرمود: حسن خلق، روزى را زیاد مى‏کند و آدمى را از نعمت بیشترى برخوردار مى‏سازد. 

    مضیقه و تنگى معاش در مواردى که مذکور افتاد، با دعا برطرف نمى‏شود و خواسته‏ى آنان در پیشگاه الهى مستجاب نمى‏گردد. آنان که به این علل در مضیقه واقع شده‏اند، باید خود را اصلاح کنند، عوامل مضیقه را که خودشان به وجود آورده‏اند از میان ببرند و خویشتن را با قوانین خلقت و نظام آفرینش تطبیق دهند تا از گشایش رزق و گذران سهل و آسان برخوردار گردند. امام صادق (ع) در حدیثى از چهار گروه نام برده که دعاى آنان مستجاب نمى‏شود. خواسته‏ى دو گروه راجع به امر رزق و تنگى معاش نیست، اما دو گروه دیگر درخواستشان مربوط به موضوع بحث امروز است. 

    رجل جالس فى بیته یقول: اللهم ارزقنى. فیقال له: الم آمرک بالطلب؟ و رجل کان له مال فافسده فیقول: اللهم ارزقنى. فیقال له: الم آمرک بالاقتصاد. 

    مردى که در خانه نشسته و از پى کار نمى‏رود، مى‏گوید: بار الها! به من رزق بده. به وى گفته مى‏شود: مگر تو را به طلب رزق امر ننمودم. مردى که داراى مال بوده و با زیاده‏روى آنها را از میان برده است، مى‏گوید: بار الها! به من رزق بده. به وى گفته مى‏شود: مگر به تو امر به میانه‏روى و اقتصاد ننمودم؟ 

    دعاى حضرت زین‏العابدین (ع) ناظر به این قبیل سختیها که در معاش افراد پدید مى‏آید نیست، بلکه مقصود امام (ع) مضیقه‏هایى است که جز با تفضل الهى برطرف نمى‏گردد و در اینجا به طور نمونه به ذکر یک مورد اکتفا مى‏شود و براى وضوح مطلب لازم است قبلا مقدمه‏اى را به عرض شنوندگان محترم برساند. زندگى بشر اجتماعى است و همه به یکدیگر نیاز دارند، باید مردم براى اداره‏ى امور جامعه دست به دست هم بدهند و با کمک هم زندگى را اداره کنند. در روایت آمده است: کسى در مقام دعا نگوید: 

    اللهم لاتحوجنى الى احد من خلقک فانه لیس من احد الا و هو محتاج الى الناس بل یقول اللهم لا تحوجنى الى شرار خلقک. 

    بار الها! مرا به هیچ فردى از مخلوقت محتاج منما، زیرا احدى نیست مگر آنکه محتاج به مردم است، بلکه دعا کند و بگوید: بار الها! مرا به شرار خلقت محتاج منما. 

  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    <      1   2   3   4   5   >>   >

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    1
    :: بازدید دیروز ::
    50
    :: کل بازدیدها ::
    186070

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::