سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تنزیل نور


ساعت 1:42 عصر دوشنبه 87/12/12

شرح دعای مکارم الاخلاق(178  )

از چند حدیثى که معروض افتاد، این نتیجه به دست آمد که رهبانیت براى مرد و زن مسلمان، به هر صورت که باشد، ناروا و ممنوع است. اسلام اجازه نمى‏دهد که مسلمانان به نام ترک دنیا، همسر و فرزندان خویش را ترک گویند، خوردن غذاهاى پاک و طیب را بر خود تحریم کنند، از انتخاب همسر قانونى و آمیزش جنسى خوددارى نمایند. خلاصه، مسلمان حق ندارد به نام تعالى معنوى و احیاى شان انسانى، دنیاى خویش را نادیده انگارد، غرایز و تمایلات طبیعى را که ودایع الهى است در نهاد خود واپس زند، بلکه باید دنیا و دین، ماده و معنى، و حیوانیت و انسانیت را به موازات هم مورد توجه قرار دهد و هر یک را در جاى خود اقناع نماید. بموقع است این نکته تذکر داده شود، همانطور که مسلمان موظف است در دار تکلیف جمع بین دنیا و آخرت نماید و هیچ یک را براى دیگرى ترک نگوید، همچنین باید موازنه و تعادل را در اعمال دینى و دنیوى رعایت کند و متوجه باشد که درباره‏ى هیچ یک از امور مربوط به آن دو، زیاده‏روى و افراط ننماید و در این باره نیز روایاتى از اولیاى گرامى اسلام رسیده که در اینجا پاره‏اى از آنها ذکر مى‏شود. 

عن ابیعبدالله علیه‏السلام قال: قال رسول‏الله صلى الله علیه و آله، یا على! ان هذا الدین متین فاوغل فیه برفق و لا تبغض الى نفسک 

 

عباده ربک، فان المنبت (یعنى المفرط) لا ظهرا ابقى و لا ارضا قطع. فاعمل عمل من یرجو ان یموت هرما و احذر حذر من یتخوف ان یموت غدا. 

امام صادق (ع) حدیث نمود که رسول اکرم (ص) به امیرالمومنین (ع) فرمود: اى على! دین مقدس اسلام محکم و متین است، با رفق و مدارا در آن حرکت کن و به گونه‏اى عمل منما که نفس خود را دشمن عبادت پروردگارت بنمایى. مسافرى که در پیمودن راه افراط نموده، نه براى مرکب توانى باقى گذارده و نه راهى را طى کرده است. در دین عمل کن مانند کسى که امیدوار است در پیرى بمیرد، یعنى وقت زیاد دارد، و برحذر باش مانند کسى که خائف است فردا بمیرد، یعنى جز فرصتى کوتاه در اختیار ندارد. 

عن ابى‏بصیر عن ابیعبدالله علیه‏السلام قال: مر بى ابى و انا بالطواف و انا حدث و قد اجتهدت فى العباده. فرآنى و انا اتصاب عرقا. فقال لى: یا جعفر! یا بنى! ان الله اذا احب عبدا ادخله الجنه و رضى عنه بالیسیر. 

ابى‏بصیر از امام صادق (ع) حدیث نموده که فرمود: پدرم در طواف بر من گذر کرد. من جوان بودم و در عبادت مجاهده‏ى بسیار مى‏کردم. مرا دید در حالى که عرق مى‏ریختم. به من فرمود: فرزند! خداوند وقتى بنده‏اى را دوست داشته باشد، او را به بهشت مى‏برد و از عبادت کم و محدود او راضى مى‏شود. 

روایات بسیارى از اولیاى گرامى اسلام رسیده است که در آنها به مسلمانان توصیه شده در عبادات زیاده‏روى و افراط ننمایند و 

اعمال دینى را به طور معتدل انجام دهند و در اینجا به دو روایتى که مذکور افتاد، اکتفا مى‏شود. 

درباره‏ى امور مربوط به دنیا و شئون مختلف مادى نیز اخبارى از اولیاى دین رسیده که مسلمانان را به اعتدال و میانه‏روى خوانده و مراتب کراهت و ناخشنودى خویش را در توسعه‏هاى غیرضرورى و تجمل‏گرایى نسبت به امور مختلف زندگى، ابراز نموده‏اند و براى مزید آگاهى شنوندگان، در اینجا بعضى از آن روایات به عرض مى‏رسد: على (ع) در بصره براى عیادت علاء بن زیاد حارثى که از اصحابش بود، به منزل او رفت. وقتى چشمش به وسعت خانه‏ى وى افتاد، فرمود: 

ما کنت تصنع بسعه هذه الدار فى الدنیا و انت الیها فى الاخره کنت احوج و بلى ان شئت بلغت بها الاخره تقرى فیها الضیف و تصل فیها الرحم و تطلع منها الحقوق مطالعها فاذا انت قد بلغت بها الاخره. 

فرمود: تو در دنیا به این خانه‏ى وسیع چه نیازى دارى با آنکه در آخرت نیازت بیشتر است. سپس فرمود: بلى اگر بخواهى از راه این خانه‏ى وسیع به آخرت برسى، باید مهمان دعوت کنى و از دعوت شدگان در اینجا پذیرایى نمایى، صله‏ى‏رحم کنى و ارحام خود را به این منزل بخوانى یا این منزل دیدگاهى باشد براى اظهار حق و از این راه حقوق صاحبان حق را آشکار نمایى، تو در این صورت با داشتن این خانه‏ى وسیع به آخرت دست یافته‏اى. 

احساس برترى و تفوق بر اثر افزایش مال، کثرت اولاد، وسعت منزل، ساختمان مجلل، اثاث البیت گرانقیمت، تجمل در لباس و مرکب و دیگر امورى از این قبیل، مى‏تواند در ضمیر افراد کوته‏نظر و 

ضعیف‏النفس اثر نامطلوب بگذارد، معنویاتشان را تضعیف کند، و رفته رفته یاد خداوند را از صفحه‏ى خاطرشان بزداید. قرآن شریف در این باره با اهل ایمان سخن گفته، آنان را از این خطر برحذر فرموده است: 

یا ایها الذین آمنوا لا تلهکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکر الله و من یفعل ذلک فاولئک هم الخاسرون. 

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! متوجه باشید که علاقه‏ى به مال و اولاد، شما را از یاد بارى تعالى غافل نکند و کسانى که چنین کنند و موجبات غفلت خود را فراهم آورند، زیانکارند. 

در مقابل این افراد ضعیف‏النفس که افزایش سرمایه‏هاى دنیوى را براى خود معیار برترى و تفوق مى‏پندارند، افراد بزرگوارى یافت مى‏شوند که هرگز ارزش شخصیت خود را با امور مادى نمى‏سنجند. 

قیل للامام الباقر علیه‏السلام: من اعظم الناس قدرا؟ قال علیه‏السلام: من لم یر الدنیا لنفسه قدرا. 

از امام باقر (ع) سئوال شد: قدر و منزلت کدام انسان برتر و بالاتر از همه‏ى مردم است؟ فرمود: کسى که دنیا را براى خود مایه‏ى قدر و منزلت نبیند. 

گاهى زیاده‏روى و افراط در امور دنیوى نه فقط به توازن مادى و معنوى انسان آسیب مى‏رساند، بلکه ممکن است در مواقعى موجب ایذاء دگران گردد و مایه‏ى رنج و ناراحتى برادران دینى شود و نمونه‏اى از این عمل در حدیث آمده است. رسول اکرم (ص) عذاب قیامت کسى را بیان نمود که در دنیا بنایى را به منظور ریا و شهرت پایه‏گذارى 

مى‏کند. 

قیل یا رسول‏الله! کیف یبنى ریاء و سمعه؟ قال: یبنى فضلا على ما یکفیه استطاله منه على جیرانه و مباهاه لاخوانه. 

عرض شد: یا رسول‏الله! چگونه بناى ریا و سمعه مى‏سازد؟ فرمود: ساختمان مرتفعى را بنیان مى‏نهد که بیش از حد احتیاج و زاید از کفاف اوست و این ساختمان مرتفع به همسایگان زیان مى‏رساند و آنان را از نور آفتاب محروم مى‏کند. بعلاوه مى‏خواهد با این عمل به برادران دینى خود فخرفروشى نماید. 

نتیجه‏ى مجموع بحث آن شد که بشر داراى دو بعد است: یکى بعد حیوانى و آن دیگر بعد انسانى. پیروى از کتاب خلقت و نظام آفرینش ایجاب مى‏کند که آدمى برنامه‏ى زندگى را به گونه‏اى تنظیم کند که عملا هر دو بعد مورد توجهش باشد، نه به رهبانیت گرایش یابد که بعد حیوانیش پایمال گردد، نه تمام سعى و جدیتش را صرف دنیا نماید و از انسان بودن خود غافل شود، و این برنامه‏ى دین فطرى اسلام و خط مشى مسلمانان راستین است. 

عن النبى صلى الله علیه و آله: اعظم الناس هما المومن، یهتم بامر دنیاه و امر آخرته. 

رسول اکرم (ص) فرمود: بلند همت‏ترین مردم، افراد باایمان‏اند که سعى و کوشش خود را در امر دنیا و آخرت به کار مى‏برند و براى هر دو فعالیت مى‏نمایند. 

این گروه‏اند که حق دارند در مقام دعا به پیشگاه بارى تعالى عرض کنند: 

ربنا آتنا فى الدنیا حسنه و فى الاخره حسنه. 

پروردگارا در دنیا به ما حسنات و نیکى‏ها را اعطا نما و در آخرت نیز ما را از اعطاى حسنات آن عالم برخوردار فرما. 

عن ابیعبدالله علیه‏السلام فى قوله عز و جل: «ربنا آتنا فى الدنیا حسنه و فى الاخره حسنه» قال: رضوان الله و الجنه فى الاخره و السعه فى الرزق و المعاش و حسن الخلق فى الدنیا. 

امام صادق (ع) در تبیین این آیه فرموده است: رضوان خداوند و بهشت خلد در آخرت است و گشایش رزق، توسعه‏ى معاش، و حسن خلق در دنیاست. 

بزرگترین حسنه در عالم آخرت، رضوان بارى تعالى و راه یافتن به جنت خلد است و این حسنه نصیب کسانى مى‏شود که در دنیا براى آخرت کار مى‏کنند، از اوامر بارى تعالى اطاعت مى‏نمایند، و از منهیاتش اجتناب مى‏ورزند. از جمله‏ى حسنات بزرگ دنیا، توسعه‏ى معاش و حسن خلق است که در کلام امام (ع) آمده و این دو حسنه نیز در دنیا نصیب کسانى مى‏شود که براى کسب روزى فعالیت دارند، عملا وظیفه‏ى خود را انجام مى‏دهند و سر بار مردم نیستند و در تخلق به اخلاق خوب، مجاهده مى‏نمایند و خویشتن را به سجایاى انسانى عادت مى‏دهند و با مردم بخوبى معاشرت مى‏کنند و براى نیل به سایر حسنات دنیا آنطور که باید و شاید فعالیت دارند. 

حضرت على بن الحسین علیهماالسلام دعاى شریف «مکارم‏الاخلاق» را با آیه‏اى از قرآن شریف که محتواى آن بهترین و عالى‏ترین درخواست سعادت است، پایان داده و عرض مى‏کند: 

و آتنا فى الدنیا حسنه و فى الاخره حسنه. 

پروردگارا به ما در دنیا حسنه و نیکى عطا فرما و در آخرت نیز از نیکى و حسنه برخوردارمان نما. 

امام سجاد (ع) یکى از شایسته‏ترین انسانهایى است که طبق دستور بارى تعالى متوجه دنیا و آخرت خویش بود و براى هر دو سعى و کوشش مى‏نمود و عملا قدم برمى‏داشت. چنین انسانى مطیع و فرمانبرى از اوامر الهى حق دارد بگوید: 

آتنا فى الدنیا حسنه و فى الاخره حسنه. 

در قرآن شریف خواسته‏ى مسلمانان وظیفه‏شناس و آگاه که درباره‏ى خود دعاى جمعى دارند، حاوى سه مطلب است: اول، حسنه‏ى دنیا، دوم، حسنه‏ى آخرت، سوم، مصونیت از آتش دوزخ. امام (ع) جمله‏ى اول و جمله‏ى دوم را همانطور که در قرآن کریم آمده، براى عموم برادران دینى خود درخواست نموده و در کلام خود آورده است. اما جمله‏ى سوم را که مصونیت از آتش دوزخ است فقط براى خود درخواست نموده و به جاى آنکه بگوید: 

و قنا عذاب النار. 

پروردگارا ما را از آتش دوزخ مصون و محفوظ بدار. 

عرض مى‏کند: 

و قنى برحمتک عذاب النار. 

بار الها! مرا به رحمت خودت از عذاب آتش مصون بدار. 

مصونیت از عذاب را براى خود تقاضا کرده تا کسانى از گفته‏ى حضرت برداشت غیرصحیح ننمایند و نگویند که امام، مسلمانان را شایسته‏ى عذاب دوزخ دانسته و براى نجات آنان دعا مى‏کند. ناگفته نماند که امام (ع) کلمه‏ى «رحمت» را در جمله‏ى سوم دعا علاوه نموده و 

به پیشگاه الهى عرض مى‏کند: 

و قنى برحمتک عذاب النار. 

مرا به رحمت خود از عذاب آتش مصون دار. 

براى آنکه استمداد امام (ع) همواره از رحمت الهى است و بعلاوه با این عبارت به پیروان خود مى‏فهماند که رهایى از عذاب دوزخ تنها با فضل و رحمت خداوند میسر است. 

سخنرانیهایى که در جلسات متعدد راجع به شرح و تفسیر دعاى شریف «مکارم‏الاخلاق» از صحیفه‏ى سجادیه ایراد گردید، ضبط شده بود. به فضل حضرت بارى تعالى از نوار پیاده شد و پس از اصلاحات و تغییرات لازم و افزودن بعضى از آیات و روایات، در هشتاد و نه فصل براى سه مجلد کتاب تنظیم گردید. مجلدات اول و دوم آن که در مجموع حاوى شصت سخنرانى است، به چاپ رسید و در دسترس عموم قرار گرفت و آخرین مقاله‏ى مجلد سوم، روز نهم رجب سال 1412 قمرى مطابق بیست و پنجم دى ماه سال 1370 شمسى تکمیل گردید و براى چاپ آماده شد. 

خداوند بزرگ را شکرگزارم که براى انجام این خدمت مقدس توفیق یافتم. و صلى الله على محمد و آله الطاهرین. 

((طی 178 قسمت شرح دعای مکارم الاخلاق آقای محمد تقی فلسفی در  وبلاگ تنزیل نور آمد . والسلام علیکم و رحمة الله.))



¤ نویسنده: تنزیل نور

نوشته های دیگران ( )

ساعت 1:40 عصر دوشنبه 87/12/12

شرح دعای مکارم الاخلاق( 177 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

و آتنا فى الدنیا حسنه و فى الاخره حسنه و قنى برحمتک عذاب النار. 

این چند جمله، آخرین قسمت از دعاى شریف «مکارم‏الاخلاق» است. 

امام سجاد علیه‏السلام از پیشگاه مقدس بارى تعالى درخواست مى‏نماید: پروردگارا ! در دنیا به ما خوبى عطا فرما و در آخرت نیز به ما خوبى عطا فرما، و در ظل رحمتت مرا از عذاب دوزخ مصون و محفوظ دار.  به خواست خداوند توانا، این چند جمله، موضوع بحث و سخنرانى امروز است. 

قیام قیامت و برپا شدن روز جزا یکى از اساسى‏ترین ارکان اعتقادى و ایمانى در مکتب آسمانى پیمبران الهى است. تمام انبیا از آمدن چنین روزى خبر داده و انسانها را به مسئولیتشان در پیشگاه بارى تعالى متوجه نموده‏اند. در قرآن شریف آیات بسیارى است که مردم را از عالم آخرت و زنده شدن دوباره‏ى آنان و رسیدگى به حساب اعمالشان و ثواب و عقابى که در پى دارند، آگاه نموده و خاطرنشان  ساخته‏اند که شما بیهوده و لغو آفریده نشده‏اید.  افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون.  صآیا پنداشته‏اید که ما شما را لغو و بى‏حساب آفریده‏ایم و گمان دارید که به سوى ما بازنمى‏گردید؟ 

بدبختانه بشر در دنیا اسیر محسوسات و ملموسات است، هر چه را که مى‏شنود، مى‏خواهد ببیند یا آن را لمس نماید، لذا واقعیتهاى نامحسوس و حقایق پنهان را نفى مى‏کند یا لااقل با دودلى و تردید آن را تلقى مى‏نماید و امر معاد از این قبیل است. یکى از مشرکین قطعه‏ى کوچکى از استخوان پوسیده‏ى یک انسان مرده را حضور رسول اکرم (ص) مى‏برد و آن را با دو انگشت خود مى‏فشرد و نرم مى‏گردد، به آن مى‏دمد، در فضا پراکنده مى‏شود. سپس به حضرت عرض مى‏کند:  من یحیى العظام و هى رمیم. قل یحییها الذى انشاها اول مره.  این استخوان پوسیده را چه کسى زنده مى‏کند! بگو آن کس که اولین بار به وجودش آورده و به آن حیات بخشیده است. 

بشر به طور طبیعى در فکر کمال نامحدود است و اندیشه‏هاى بى‏نهایت در سر مى‏پرورد، هر قدر تحصیل علم کند و از دانشها آگاهى یابد، قانع نمى‏شود و مى‏خواهد به تمام دانستنیها واقف گردد، هر قدر مال و ثروت گرد آورد، سیر نمى‏شود و براى ثروت بیشتر تلاش مى‏کند. اگر به فرض روزى مالک تمام اموال کره‏ى زمین گردد، فکر مى‏کند آیا در اجرام سماوى معادن طلا و نقره وجود دارد یا نه، و اگر دارد چگونه مى‏تواند بر آنها دست یابد. آدمى به هر مرتبه، سلطه و قدرت پیدا کند، در جستجوى قدرت فزونتر در شعاع بیشتر است. آدمى به زندگى ابدى و 

پایدار فکر مى‏کند و در تمناى لذایذ نامحدود و پایان‏ناپذیر است. این تمایل فطرى که با سرشت انسانها آمیخته و در نهاد آدمیان نهفته است، آفریده‏ى پروردگار حکیم است. با توجه به اینکه در دنیاى محدود و زودگذر تمنیات نامحدود انسانها اقناع نمى‏گردد و با در نظر گرفتن این امر که آفریدگار حکیم عمل لغو نمى‏کند و تمنیات نامحدود انسانها بى‏حساب آفریده نشده است، این سئوال پیش مى‏آید که خواسته‏هاى بى‏نهایت آدمیان چگونه و در کجا اقناع مى‏شود. کلام کوتاه معلم بزرگ اسلام، حضرت مولى‏الموحدین على علیه‏السلام به این پرسش پاسخ مى‏گوید: 

لکل شیئى من الدنیا انقضاء و فناء و لکل شیئى من الاخره خلود و بقاء. 

على (ع) فرموده: براى تمام چیزهایى که از دنیاست، پایان و فناست و براى هر چیزى که از آخرت است، ابدیت و بقا. 

مادیون، مرگ انسان را همانند مرگ نبات و حیوان مى‏پندارند و آن را به معناى فنا و نابودى آدمى تصور مى‏کنند. ولى پیروان مکتب انبیا از نظر دینى و روحیون دانشمند از نظر علمى به بقاى روح عقیده دارند و مى‏گویند: با رویداد مرگ، بدن مى‏میرد، در خاک متلاشى مى‏شود و مواد تجزیه شده‏اش به مخزن طبیعت برمى‏گردد، ولى روحش باقى و جاودان است و با مردن بدن از میان نمى‏رود. على (ع) در این باره نیز چنین فرموده است: 

ایها الناس! انا خلقنا و ایاکم للبقاء لا للفناء و لکنکم من دار الى دار تنقلون. فتزودوا لما انتم صائرون الیه و خالدون فیه و السلام. 

اى مردم! ما و شما براى باقى ماندن آفریده شده‏ایم نه براى 

فانى شدن، لکن تغییر مکان مى‏دهید و از خانه‏اى به خانه‏ى دیگر انتقال مى‏یابید، پس، از این سراى گذران براى عالمى که رهسپار آن هستید و براى همیشه در آن مى‏مانید، توشه‏اى بردارید. 

بنابراین، تمنیات بى‏نهایت و نامحدود که در ضمیر بشر نهفته است، لغو آفریده نشده‏اند و طبق مکتب آسمانى پیمبران الهى، آن تمایلات و در عالم آخرت، که سراى جاودان است، اقناع خواهند شد. شکم مادر براى جنین عالمى است قبل از دار دنیا، و دنیا براى انسانها عالمى است قبل از عالم آخرت، اعضا و جوارح و همچنین قوا و نیروهایى که جنین براى زندگى دنیا لازم دارد، طبق نظام حکیمانه‏ى خلقت در رحم مادر به وى اعطا مى‏گردد. انسانها نیز در شکم مادر روزگار باید خود را به شایستگى بسازند و زمینه‏ى رفاه و آسایش خویشتن را براى زندگى ابدى عالم آخرت مهیا نمایند، و این معناى کلام على (ع) است که فرمود: از این دنیاى گذران براى عالم جاودان توشه‏اى بردارید. 

آدمى داراى دو بعد است: یکى بعد حیوانى و آن دیگر بعد انسانى. اگر بخواهد طبق کتاب آفرینش خود قدم بردارد، باید همواره متوجه هر دو بعد خویشتن باشد و به گونه‏اى عمل کند که قواى هر دو بعد را به کمال لایقشان برساند و این منطق حکیمانه‏ى اولیاى الهى در شرع مقدس اسلام است. 

عن الکاظم علیه‏السلام: لیس منا من ترک دنیاه لدینه او ترک دینه لدنیاه. 

در حدیث امام کاظم علیه‏السلام آمده است که فرمود: از ما 

نیست و به مکتب تربیتى ما بستگى ندارد آن کس که دنیاى خود را براى دین خویش ترک گوید یا آنکه دین خود را براى دنیاى خویشتن رها نماید. 

کسانى در دنیا از نیکیهاى این سرا و در آخرت از خوبیهاى آن سرا بهره‏مند مى‏شوند که در ایام زندگى و گذران دار تکلیف، براى هر دو جهان فعالیت مى‏کنند، یک قسمت عمرشان در کارهاى دنیوى و تامین معاش و جلب لذایذ مشروع صرف مى‏شود و قسمت دیگر در عبادات واجب و مستحب و سایر کارهایى که موجب رضاى بارى تعالى است. اینان از روش رسول اکرم (ص) و ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام پیروى مى‏نمایند، نه دنیا را براى دین ترک مى‏گویند و نه دین را براى دنیا از دست مى‏دهند. قرآن شریف درباره‏ى این گروهى که راه حق و صواب را مى‏پیمایند فرموده : 

و منهم من یقول: ربنا آتنا فى الدنیا حسنه و فى الاخره حسنه و قنا عذاب النار. 

بعضى از مسلمانان که واقع‏گرا و وظیفه‏شناس هستند، مى‏گویند: بار الها! در دنیا به ما خوبى عطا فرما و در آخرت نیز از خوبى برخوردارمان نما و ما را از آتش دوزخ مصون و محفوظ دار. 

گروه دیگرى از مسلمانان هستند که به روز جزا عقیده دارند و از ثواب و عقاب الهى سخن مى‏گویند، اما به قدرى مجذوب دنیا و علایق آن شده‏اند که براى خود فرصتى باقى نگذارده‏اند تا به وظایف دینى عمل کنند و براى آخرت خویش ذخیره‏اى تهیه نمایند. قرآن شریف در چند مورد از این گروه نام برده و بى‏نصیبى آنان را از 

حسنات آخرت خاطرنشان فرموده است. 

فمن الناس من یقول ربنا آتنا فى الدنیا و ما له فى الاخره من خلاق. 

بعضى از مردم تنگ نظرند که فقط از بارى تعالى درخواست متاع دنیا دارند و اینان در آخرت فاقد سرمایه‏ى فضیلت و کمال‏اند. 

و من کان یرید حرث الدنیا نوته منها و ماله فى الاخره من نصیب. 

کسى که در دنیا تمام توجهش معطوف به امور مادى و منافع دنیوى است، ما خواسته‏ى مادیش را به وى اعطا مى‏نماییم، اما او در قیامت از ذخایر نجات‏بخش معنوى بهره‏اى نخواهد داشت. 

خلاصه، اسلام دینى است بر وفق فطرت و آیین خلقت، برنامه‏اش جمع بین تمایلات حیوانى و تعالى انسانى است. اگر کسى هر یک از این دو بعد را نادیده انگارد، برخلاف فطرت عمل کرده و از نظام خلقت سر باز زده است. هم اکنون در دار دنیا گروهى هستند به نام مرتاضین هند که با اراده و اختیار خود به سختترین ریاضتها تن مى‏دهند، از خانه و زندگى، از زن و فرزند، و از لباس خوب و تغذیه‏ى صحیح چشم مى‏پوشند و به گفته‏ى شاعر به جاى غذاى کامل به یک بادام قانعند: 

دل عاشق به پیغامى بسازد 

ریاضت کش به بادامى بسازد 

این همه مشقتها را براى آن تحمل مى‏کنند که با سرکوب نمودن بعد حیوانى خویش به تعالى معنوى و کمال انسانى نایل گردند. در آیین کلیسا نیز مردان راهب و زنان جوان تارک دنیا بسیارند که مسیر عادى زندگى را ترک گفته، ازدواج را که یکى از سنن متقن آفرینش است 

عملى پلید تلقى نموده و از انجام آن خوددارى مى‏کنند و ترک دنیا را وسیله‏ى نیل به عالى‏ترین مدارج سعادت انسانى خود مى‏پندارند. بعضى از مردان و زنان مسلمان نیز گاهى به فکر رهبانیت مى‏افتادند و به منظور دست یافتن به تعالى معنوى و کمال روحانى، اندیشه‏ى ترک لذایذ دنیا در ضمیرشان پدید مى‏آمد و چون افکار خود را با رسول اکرم (ص) یا یکى از ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام در میان مى‏گذاردند، اولیاى دین آنان را از چنین عملى جدا منع مى‏نمودند و برحذر مى‏داشتند. 

عن على علیه‏السلام انه قال: جاء عثمان بن مظعون الى رسول‏الله صلى الله علیه و آله فقال یا رسول‏الله قد غلبنى حدیث النفس و لم احدث شیئا حتى استامرتک. قال بم حدثتک نفسک یا عثمان؟ قال: هممت ان اسیح فى الارض. قال: فلا تسح فیها فان سیاحه امتى المساجد. قال: هممت ان احرم اللحم على نفسى. فقال: لا تفعل فانى لاشتهیه و آکله. و لو سالت الله ان یطعمنیه کل یوم لفعل. قال: هممت ان اجب نفسى. قال: یا عثمان! لیس منا من فعل ذلک بنفسه و لا باحد. ان و جاء امتى الصیام. قال: و هممت ان احرم خوله على نفسى، یعنى امراته. قال: لا تفعل یا عثمان! 

عثمان بن مظعون یکى از مسلمانان ثابت قدم و از اصحاب بزرگوار رسول اکرم (ص) بود. على علیه‏السلام فرمود: عثمان بن مظعون حضور پیمبر اکرم (ص) آمد، عرض کرد: یا رسول‏الله! افکارى در ضمیرم پدید آمده، اما قدمى برنداشته‏ام تا شرفیاب شوم و استجازه نمایم. حضرت فرمود: نفست با تو چه مى‏گوید؟ عرض کرد: به فکرم آمده که زن و فرزند را ترک گویم، از خانه و زندگى چشم بپوشم، به 

جهانگردى و به سیر و سیاحت بروم. حضرت فرمود: چنین مکن، سیاحت امت من در مساجد است. عرض کرد: مى‏خواهم خوردن گوشت را بر خود تحریم کنم. فرمود: چنین مکن، من به گوشت تمایل دارم و مى‏خورم، اگر از خداوند بخواهم هر روز گوشت را طعام من قرار دهد، دعایم را مستجاب مى‏فرماید. عرض کرد: یا رسول‏الله! مى‏خواهم عضو خود را ناقص کنم تا فاقد تمایل جنسى شوم. فرمود: عثمان! از ما نیست و به مکتب ما بستگى ندارد کسى که چنین عملى را درباره‏ى خود یا دیگرى انجام دهد و بى‏میلى امت من در عمل جنسى باید از راه روزه گرفتن باشد. عرض کرد: مى‏خواهم آمیزش با همسر خود را بر خویشتن تحریم نمایم. فرمود: چنین مکن. 

علاء بن زیاد از اصحاب على علیه‏السلام بود. به حضرت از برادرش عاصم بن زیاد شکایت کرد که عبایى در بر کرده و تارک دنیا شده است. فرمود: او را نزد من آورید. وقتى به حضورش شرفیاب شد: 

قال: یا عدى نفسه! لقد استهام بک الخبیث، اما رحمت اهلک و ولدک؟ اترى الله احل لک الطیبات و هو یکره ان تاخذها؟ انت اهون على الله من ذلک. قال: یا امیرالمومنین! هذا انت فى خشونه ملبسک و جشوبه ماکلک. قال: ویحک، انى لست کانت، ان الله تعالى فرض على ائمه العدل ان یقدروا انفسهم بضعفه الناس کیلا یتبیغ بالفقیر فقره. 

فرمود: اى دشمنک نفس خود! شیطان سرگردانت نموده است، چرا به زن و فرزندت ترحم ننمودى؟ به نظرت اینکه خداوند چیزهاى پاکیزه را بر تو حلال نموده، کراهت دارد که تو از آنها 

بهره‏مند شوى؟ تو حقیرتر از آن هستى که درباره‏ى خداوند چنین بیندیشى. عاصم عرض کرد: اى امیرالمومنین! شما خود لباسى زبر در بر دارى و نانى سخت و خشک مى‏خورى. حضرت فرمود: من مانند تو نیستم. خداوند مقرر داشته که پیشوایان عدل، زندگى خود را با ضعفاى جامعه اندازه‏گیرى کنند تا فقر فقیر موجب تهییجش نشود. 

عاصم بن زیاد تصور کرده بود اگر چگونگى زندگى خود را با وضع زندگى امام (ع) تطبیق دهد، راه تعالى را پیموده است. حضرت با کمال صراحت عمل او را ناصحیح خواند و به وى فهماند که امام عادل (ع) به امر بارى تعالى وظیفه‏ى خاصى را به عهده دارد، باید زندگى خود را با زندگى تهیدستان تطبیق دهد تا فقر در ضمیر فقرا موجب تهییج نشود. 

و فى الخبر: لا رهبانیه و لا تبتل فى الاسلام. 

در حدیث آمده که رهبانیت و تبتل در اسلام نیست. 

مجمع‏البحرین پس از ذکر حدیث مى‏گوید: 

اراد بالتبتل الانقطاع عن الدنیا و ترک النکاح. 

مراد از «تبتل» منقطع شدن از دنیا و ترک زناشویى است. 

ان امراه سالت اباجعفر علیه‏السلام: فقالت: اصلحک الله، انى متبتله. فقال لها: و ما التبتل عندک؟ قالت: لا ارید التزویج ابدا. قال: و لم؟ قال: التمس فى ذلک الفضل. فقال: انصرفى، فلو کان فى ذلک فضل لکانت فاطمه علیهاالسلام احق به منک، انه لیس احد یسبقها الى الفضل. 

زنى به محضر امام باقر (ع) شرفیاب شد. پس از دعا درباره‏ى آن 

حضرت، عرض کرد: من متبتله هستم. فرمود: مرادت از تبتل چیست؟ گفت: اراده‏ام این است که هرگز ازدواج ننمایم. فرمود: براى چه؟ پاسخ داد: مى‏خواهم از راه این عمل به فضل و برترى دست یابم. حضرت فرمود: از این تصمیمت منصرف شو، اگر در این کار فضیلتى وجود مى‏داشت، براى نیل به آن حضرت فاطمه علیهاالسلام از تو شایسته‏تر بود، بى‏گمان احدى در فضیلت بر او پیشى ندارد. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    ساعت 1:38 عصر دوشنبه 87/12/12

    شرح دعای مکارم الاخلاق(176  )

    از این آیه استفاده مى‏شود: کسانى که از ایمان واقعى برخوردارند، همواره مشمول رحمت بارى تعالى و دعاى فرشتگان هستند و بر اثر این فیض دائم پیوسته بر نورانیتشان افزوده مى‏شود. درباره‏ى معرفى بردباران و صلوه و رحمت پروردگار در مورد آنان، فرموده است: 

    و بشر الصابرین. الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون. اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئک 

    هم المهتدون. 

    صابرین کسانى هستند که وقتى مصیبتى دامنگیرشان شود، مى‏گویند: همه‏ى ما مملوک خداوندیم و بازگشت همه‏ى ما به سوى اوست. صلوات و رحمت بارى تعالى شامل حال آنهاست و اینان گروه هدایت یافتگان‏اند. 

    به طورى که ضمن بحث مذکور افتاد، در بعضى روایات، صلوات خداوند بر رسول اکرم (ص) و بر مومنین به «رحمت» تفسیر شده است. اما در آیه‏ى مربوط به صابرین، صلوات و رحمت با هم آمده و در کنار یکدیگر ذکر شده‏اند. 

    اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه. 

    آیا صلوات و رحمت دو چیزند و مغایر با هم، یا آنکه هر دو یک حقیقت‏اند با تفاوت در مراتب و درجات، مانند تفاوت نور آفتاب با نور یک لامپ قوى است در نورافکن؟ صلوات رسول اکرم (ص) در یک آیه آمده و آن صلواتى است متناسب با مقام رفیع آن حضرت، و صلوات مومنین در آیه‏ى دیگر آمده و آن نیز متناسب با درجات و مراتب ایمان آنان است. از این رو، امام سجاد (ع) در دعاى خود براى حضرت محمد و آلش، افضل صلوات را از پیشگاه الهى درخواست نموده است. 

    اللهم صل على محمد و آله کافضل ما صلیت على احد من خلقک قبله. 

    بار الها! رحمت فرست بر محمد و آلش، همانند برترین و بالاترین رحمتى که پیش از آن حضرت به یکى از بندگانت فرستاده‏اى. 

    درباره‏ى مومنین خداوند فرموده: 

    هو الذى یصلى علیکم و ملائکته. 

    خداوند است که بر شما رحمت مى‏فرستد و همچنین فرشتگانش. 

    رحمت به مومنین به اعتبار تفاوت درجات ایمانشان متفاوت است، ولى سخنى از صلوات افضل و برتر نیست. همچنین صلوات فرشتگان درباره‏ى رسول اکرم (ص) به معناى تزکیه و تنزیه است، ولى درباره‏ى مومنین به معناى دعا در پیشگاه الهى است. اما آیه‏ى مربوط به صبر و صابرین از طرفى شامل صبرهاى جانکاه و طاقت‏فرساى رسول اکرم (ص)، على (ع)، صدیقه‏ى اطهر (س)، و سایر ائمه‏ى معصومین مى‏شود و از طرف دیگر، صبر افراد باایمان را که به مبدا و معاد معتقدند و براى خدا صبر مى‏کنند، در برمى‏گیرد. ولى مى‏دانیم صلوات خداوند بر صبر رسول معظم (ص) و عترت طاهرینش صلوات افضل و برتر است، ولى صلوات الهى درباره‏ى مومنین صابر به اعتبار تفاوت درجات ایمان و صبرشان متفاوت است، اما در صلوات آنان سخن از افضل و برتر نیست. شاید بتوان گفت اینکه در آیه‏ى صبر، صلوات و رحمت با هم ذکر شده صلوات ناظر بر صبر بى‏نظیر پیمبر (ص) و عترتش باشد که افضل و برتر است و رحمت ناظر به اجر مومنین صابر باشد. 

    حضرت على بن الحسین علیهماالسلام در قطعه‏ى دعاى مورد بحث امروز به پیشگاه الهى عرض مى‏کند: 

    اللهم صل على محمد و آله کافضل ما صلیت على احد من خلقک قبله و انت مصل على احد بعده. 

    بار الها! رحمت فرست بر محمد و آلش همانند برترین و بالاترین رحمت و صلواتى که پیش از آن حضرت بر یکى از بندگانت فرستاده‏اى و بعد از آن حضرت نیز صلوات افضل را بر یکى از بندگانت خواهى فرستاد. 

    این عبارت حاوى سه مطلب است: اول آنکه حضرت زین‏العابدین (ع) صلوات افضل و برتر را براى محمد و آلش از خداوند درخواست مى‏نماید و درباره‏ى آن توضیح مختصرى داده شد. دوم عرض مى‏کند: بار الها! صلواتت بر رسول اکرم (ص) و آل طاهرینش همانند برترین صلواتى باشد که پیش از پیمبر اسلام (ص) بر یکى از بندگانت فرستاده‏اى. ما نمى‏دانیم که بارى تعالى قبل از پیشواى اسلام (ص) بر کدامین بنده‏ى صالحش افضل صلوات را فرستاده است، ولى از روایاتى که ذیل آیه‏ى 

    ان الله و ملائکته یصلون على النبى 

    در کتب تفاسیر و همچنین دیگر کتب حدیث آمده، مى‏توان گفت: بنده‏ى مشمول صلوات افضل و برتر، حضرت ابراهیم خلیل الرحمن (ع) است. 

    عن کعب بن عجره قال: لما نزلت هذه الایه قلنا یا رسول‏الله! هذا السلام علیک قد عرفناه، فکیف الصلوه علیک؟ قال قولوا: اللهم صل على محمد و آل محمد کما صلیت على ابراهیم و آل ابراهیم انک حمید مجید و بارک على محمد و آل محمد کما بارکت على ابراهیم و آل ابراهیم انک حمید مجید. 

    کعب بن عجره مى‏گوید: وقى آیه‏ى مذکور بر رسول اکرم (ص) 

    نازل شد، به حضرت عرض کردیم: ما سلام گفتن بر شما را دانستیم، چگونه بر شما صلوات بفرستیم؟ فرمود: بگویید: بار الها! درود فرست بر محمد و آلش، همچنان که درود فرستادى بر ابراهیم و آل ابراهیم که تو ستایش شده‏ى با مجد و عظمتى، بار الها! کرامت خود را ادامه بده بر محمد و آلش، همانطور که ادامه دادى بر ابراهیم خلیل و آلش که تو حمید و مجیدى. 

    عن النبى صلى الله علیه و آله قال قولوا: صل على محمد و على آل محمد کما صلیت على ابراهیم و على آل ابراهیم فى العالمین انک حمید مجید. 

    رسول اکرم (ص) به درخواست‏کنندگان تعلیم صلوات فرمود: بگویید: بار الها! درود فرست بر محمد و بر آلش همانطور که درود فرستادى بر ابراهیم و بر آل ابراهیم در عالم که تو حمید و مجیدى. 

    ابراهیم خلیل علیه‏السلام، آن موحد عالى قدر و ثابت قدم بود که در راه اطاعت اوامر الهى به تمام مصائب و مشکلات تن داد، آماده شد فرزند خود اسمعیل را به امر او قربانى کند، براى مبارزه با بت‏پرستى و بت‏پرستان در فرصت مناسب به بتخانه رفت و بتها را در هم شکست و بر اثر این کار، مشرکین آنچنان خشمگین شدند که تصمیم گرفتند ابراهیم را در آتش بسوزانند و آن حضرت براى خدا آماده‏ى آن خطر عظیم گردید، حتى براى نجات خویش از یارى جبرئیل امین چشم پوشید، فقط به فیض بارى تعالى متوجه بود و سرانجام، قادر متعال نجاتش داد. این انسان الهى و عالى قدر با خدمات بزرگ و پرارزشى که در راه اعلاى حق انجام داده بود، شایسته‏ى آن شد که 

    مشمول افضل صلوات الهى گردد. 

    حضرت زین‏العابدین (ع) از خداوند چنین صلواتى را که پیش از نبى اکرم اسلام (ص) نصیب ابراهیم خلیل (ع) گردیده، براى حضرت محمد و آلش درخواست نمود، صلواتى اینچنین بعد از نبى اکرم (ص) شایسته‏ى امیرالمومنین (ع) و صدیقه‏ى اطهر (س) و سایر ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام است. نمى‏دانیم در طول قرون و اعصار آیا کسى بعد از پیمبر اسلام (ص) و معصومین علیهم‏السلام آمده یا خواهد آمد که شایسته‏ى افضل صلوات الهى باشد یا نه؟ 

    از مجموع آنچه به عرض رسید، معناى صلوات خداوند و صلوات فرشتگان و چگونگى صلوات مومنین بر حضرت محمد و آلش روشن شد. اما ضمن سخنرانى دو روایت از امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام مذکور افتاد که صلوات مومنین به دعا تفسیر شده است. البته مردم باایمان به نسبت درجات فهم و درکشان درباره‏ى آن حضرت دعا مى‏کنند، ولى ابن‏اثیر در نهایه مضمونى را ذکر نموده که بالنسبه جالب توجه است و در اینجا تقدیم شنوندگان مى‏گردد. 

    فاما قولنا «اللهم صل على محمد» فمعناه: عظمه فى الدنیا باعلاء ذکره و اظهار دعوته و ابقاء شریعته، و فى الاخره بتشفیعه فى امته و تضعیف اجره و مثوبته. 

    معناى صلوه ما درباره‏ى حضرت محمد (ص) این است که دعا مى‏کنیم: پروردگارا! با رفعت نام و نشر دعوت و پایدارى شریعت پیمبر اسلام در دنیا و با قبول شفاعت او در امت و مضاعف ساختن اجر و ثوابش در آخرت، او را بزرگ و باعظمت فرما. 

    در جمله‏ى آخر آیه‏ى صلوه بر نبى اکرم (ص) امر به تسلیم شده است. 

    عن ابیعبدالله علیه‏السلام: و اما قوله عز و جل «و سلموا تسلیما»، فانه یعنى التسلیم له فیما ورد عنه. 

    امام صادق (ع) فرموده: اما قول حضرت بارى تعالى که فرموده است: «و سلموا تسلیما»، در این جمله خداوند اراده فرموده تسلیم نبى معظم باشید در تمام آنچه از حضرتش به شما رسیده است. 

    تسلیم شدن و سر طاعت فرود آوردن به صور مختلف قابل تصور است، از آنجمله گاهى لشکر شکست خورده و مغلوبى در مقابل لشکر نیرومند که ظالم و متجاوز است سر تسلیم فرود مى‏آورد و ناچار زورگوییهاى لشکر غالب را تحمل مى‏نماید. این تسلیم مصداق شعر شاعر است: 

    در کف شیر نر خونخواره‏اى 

    غیر تسلیم و رضا کو چاره‏اى 

    گاهى تسلیم بر اساس عقل و علم و بر وفق حق و مصلحت است، مانند تسلیم شدن مریض در مقابل طبیب عالم و مورد اعتماد که رشته‏ى تخصصش بیمارى همان مریض است و از نظر علمى و تجربى به تمام نکات و دقایق بیمارى وى وقوف و آگاهى دارد. آن مریض بى‏قید و شرط و با اراده و اختیار خود، تسلیم طبیب عالم مى‏شود تا در پرتو دستورهاى صحیح و بموقع او، صحت و سلامت خود را اعاده دهد. بعضى روایات تسلیم مردم را در مقابل تعالیم دینى و سعادت‏آفرین حضرت بارى تعالى، همانند تسلیم مریض در مقابل طبیب خوانده‏اند: 

    عن النبى صلى الله علیه و آله قال: یا عباد الله! انتم کالمرضى و رب 

    العالمین کالطبیب فصلاح المرضى فى ما یعلمه الطبیب و تدبیره به لا فى ما یشتهیه المریض و یقترحه. الا فسلموا لله امره تکونوا من الفائزین. 

    رسول اکرم (ص) فرمود: اى بندگان خدا! شما همانند مرضى هستید و پروردگار عالمیان مانند طبیب، خیر و صلاح مرضى در آن چیزى است که طبیب مى‏داند و تدبیر خود را براى درمان بیمار بر آن استوار مى‏سازد نه آن چیزى که مریض میل دارد و آن را براى خود انتخاب مى‏کند، پس آگاهانه تسلیم امر الهى شوید تا به پیروزى نایل گردید. 

    تسلیم واقعى بیمار در مقابل پزشک متخصص و مورد اعتماد، از باور درونى وى سرچشمه مى‏گیرد و سپس آن باور موجب تسلیم مى‏شود و از پى تسلیم شدن، دستورهاى طبیب را با دقت به کار مى‏بندد و خود در آن دستورها اظهار عقیده نمى‏کند و سخنى برخلاف نمى‏گوید. مسلمان واقعى نیز در مقابل اوامر بارى تعالى تسلیم بى‏قید و شرط است و دستورهاى خداوند عالم و عادل و حکیم را بى‏چون و چرا اجرا مى‏نماید و بر اثر آن به سعادت واقعى نایل مى‏گردد. على (ع) منازل و مراحل روحى و عملى مسلمان راستین را در شان دین بیان نموده است: 

    قال امیرالمومنین علیه‏السلام لانسبن الاسلام نسبه لا ینسبها احد قبلى و لا ینسبه احد بعدى الا بمثل ذلک: ان الاسلام هو التسلیم، و التسلیم هو الیقین، و الیقین هو التصدیق، و التصدیق هو الاقرار، و الاقرار هو العمل، و العمل هو الاداء. ان المومن لم یاخذ دینه عن رایه 

    و لکن اتاه من ربه فاخذه. 

    امیرالمومنین (ع) فرمود: منتسب مى‏کنم اسلام را به نسبتى که احدى قبل از من و بعد از من منتسب نکرده و نمى‏کند آن را مگر اینچنین: اسلام عبارت از تسلیم است، و تسلیم عبارت از یقین است، و یقین تصدیق است، و تصدیق اقرار است، و اقرار عمل است، و عمل اداى تکلیف. شخص با ایمان، دین خود را از راى خویش نمى‏گیرد، بلکه دینش از طرف بارى تعالى آمده و او آن را فراگرفته است. 

    حضرت على بن موسى الرضا علیهماالسلام راجع به تسلیم فرد باایمان در مقابل حق تعالى و مداخله ندادن نظر و اندیشه‏ى شخصى خود چنین فرموده است: 

    اعلموا ان راس طاعه الله سبحانه التسلیم لما عقلنا و ما لم نعقل. 

    بدانید که عالى‏ترین مراتب اطاعت خداوند، تسلیم در مقابل اوامر اوست، خواه عقل ما آن را درک کند یا درک ننماید. 

    به شرحى که توضیح داده شد، حضرت زین‏العابدین علیه‏السلام در قطعه‏ى دعاى مورد بحث امروز، به پیشگاه خداوند عرض مى‏کند: 

    اللهم صل على محمد و آله کافضل ما صلیت على احد من خلقک قبله و انت مصل على احد بعده. 

    بار الها! درود فرست بر محمد و آلش همانند بهترین و برترین درودى که پیش از آن حضرت بر یکى از بندگان صالحت فرستاده‏اى یا بعد از آن حضرت نیز بر یکى از بندگانت خواهى فرستاد. 

  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    ساعت 1:37 عصر دوشنبه 87/12/12

    شرح دعای مکارم الاخلاق(  175 )

    بسم الله الرحمن الرحیم 

    اللهم صل على محمد و آله کافضل ما صلیت على احد من خلقک قبله، و انت مصل على احد بعده.  حضرت على بن الحسین علیهماالسلام در این قطعه از دعاى شریف «مکارم‏الاخلاق» به پیشگاه خداوند عرض مى‏کند: بار الها! درود فرست بر محمد و آلش همانند بهترین و برترین درودى که فرستاده‏اى به یکى از بندگانت قبل از آن حضرت و درود خواهى فرستاد بر کسى بعد از آن حضرت. 

    به خواست خداوند توانا، این قسمت از دعا موضوع بحث و سخنرانى امروز است. 

    در آغاز لازم است معناى «صلوه» از نظر لغت روشن گردد تا معناى کلام امام (ع ) براى شنوندگان محترم تبیین شود. ابن‏اثیر مى‏گوید:  قد تکرر فیه ذکر الصلوه و الصلوات و هى العباده المخصوصه و اصلها فى اللغه الدعاء فسمیت ببعض اجزائها و قیل ان اصلها فى اللغه التعظیم و سمیت العباده المخصوصه صلوه لما فیها من تعظیم الرب  تعالى.  مکرر کلمه‏ى «صلوه» و «صلوات» در قرآن کریم آمده و آن در شرع مقدس نام عبادتى است مخصوص. اصل «صلوه» در لغت به معناى دعاست و چون نماز، حاوى دعاست، مجموع این عبادت به نام جزئى از آن خوانده شده است. بعضى گفته‏اند اصل «صلوه» در لغت به معناى تعظیم است و این عبادت از آن جهت «صلوه» نامیده شده که تعظیم حضرت بارى تعالى را در بردارد.  در بعضى از آیات و روایات، کلمه‏ى «صلوه» به کار رفته و «دعاء» که معناى لغوى آن است، اراده شده:  خذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزکیهم بها و صل علیهم ان صلوتک سکن لهم و الله سمیع علیم.  اى رسول معظم! از مال مسلمانان زکوه دریافت کن تا بدین وسیله نفوسشان را از دلبستگى و اسارت مال پاک و پاکیزه نمایى و درباره‏ى آنان به خیر و برکت دعا کن که دعاى تو موجب آرامش ضمیر و تسکین خاطر آنان است و خداوند شنوا و داناست.  عن النبى صلى الله علیه و آله قال: اذا دعى احدکم الى طعام فلیجب و ان کان صائما فلیصل.  رسول اکرم (ص) فرمود: وقتى یکى از شما دعوت شد به طعامى، اجابت نماید و اگر روزه‏دار بود، براى اهل منزل دعا کند. 

    قرآن شریف راجع به رسول اکرم (ص) در یک آیه از صلوه خداوند و صلوه ملائکه و صلوه مومنین در کنار هم نام برده و فرموده است:  ان الله و ملائکته یصلون على النبى، یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما.  خداوند و فرشتگان او بر نبى اکرم (ص) درود مى‏فرستند، اى کسانى که ایمان آورده‏اید! شماها نیز بر آن حضرت درود بفرستید و سلام نمایید.  در بعضى از روایات، معناى «صلوه خداوند، صلوه ملائکه، و صلوه مومنین» توضیح داده شده است.  عن ابن ابیحمزه عن ابیه قال: سالت اباعبدالله علیه‏السلام عن قول الله عز و جل: «ان الله و ملائکته یصلون على النبى، یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما». فقال: الصلوه من الله عز و جل «رحمه» و من الملائکه «تزکیه» و من الناس «دعاء». و اما قوله عز و جل: «و سلموا تسلیما» فانه یعنى التسلیم له فیما ورد عنه.  ابن ابى‏حمزه از پدرش نقل نموده که از امام صادق (ع) معناى آیه‏ى مذکور را سئوال نمودم. فرمود: صلوه خداوند بر پیمبر «رحمت» است و صلوه فرشتگان «تزکیه نبى اکرم» است و صلوه مومنین «دعا بر آن حضرت» است، و اما جمله‏ى «و سلموا تسلیما» به معناى تسلیم بودن در مقابل پیشواى اسلام نسبت به آنچه از آن حضرت رسیده، است. 

    عن ابن‏المغیره قال: قلت لابى الحسن علیه‏السلام ما معنى «صلوه الله و صلوه ملائکته و صلوه المومنین»؟ قال: «صلوه الله» رحمه من الله، و «صلوه ملائکته» تزکیه منهم له، و «صلوه المومنین» دعاء منهم له. 

    ابن‏مغیره مى‏گوید: به حضرت موسى الکاظم (ع) عرض کردم: معناى صلوه خداوند و صلوه فرشتگان و صلوه مومنین چیست؟ فرمود: 

    «صلوه خداوند» رحمت است، و «صلوه فرشتگان» تنزیهى است از آنان نسبت به آن حضرت، و «صلوه مومنین» دعاى آنهاست درباره‏ى پیمبر گرامى (ص). 

    حضرت على بن موسى الرضا علیهماالسلام در مجلس مامون حاضر بود و جماعتى از علماى عراق و خراسان نیز حضور داشتند. مامون متوجه علماى مجلس شد و از آنان سئوال کرد درباره‏ى این آیه: 

    ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا. 

    مراد خداوند از گزیدگانى که در این آیه فرموده، کیان‏اند؟ علماى محضر گفتند: مراد بارى تعالى تمام امت اسلام است. مامون از امام رضا (ع) سئوال کرد. حضرت فرمود: من گفته‏ى اینان را نمى‏گویم، اراده‏ى خداوند در این آیه «عترت طاهره» است، و سپس توضیح داد. آنگاه در مجلس، بحث عترت و آل طرح شد و امام ( ع) با ذکر آیاتى متعدد، مبسوطا در این باره توضیح داد که بیانات امام (ع) در صفحات متعدد کتاب ذکر شده است. حضرت در خلال بیانات خود آیه‏ى: 

    ان الله و ملائکته یصلون على النبى 

    را قرائت نمود و از پى آن، حدیثى را نقل فرمود: 

    قالوا یا رسول‏الله! قد عرفنا التسلیم علیک، فکیف الصلوه علیک؟ فقال تقولون: اللهم صل على محمد و آله کما صلیت على ابراهیم و على آل ابراهیم، انک حمید مجید، فهل بینکم، معاشر الناس!، فى هذا خلاف؟ فقالوا: لا. فقال المامون: هذا مما لا خلاف فیه اصلا و علیه اجماع الامه. 

    جمعى شرفیاب محضر حضرت شده، عرض کردند: سلام بر 

    شما را دانستیم، صلوات بر شما چگونه است؟ فرمود: مى‏گویید: بار الها! درود فرست بر محمد و آل محمد همانطور که درود فرستادى بر ابراهیم و بر آل ابراهیم، چه تو ستایش شده‏ى با عظمتى. آنگاه حضرت فرمود: آیا بین شما و مردم در چگونگى این صلوات اختلافى وجود دارد؟ عرض کردند: نه. سپس مامون گفت: این صلوات از جمله امورى است که اصلا در آن اختلافى نیست و مجمع علیه امت است. 

    قال المامون: فهل عندک فى الال شى‏ء اوضح من هذا فى القرآن؟ فقال ابوالحسن علیه‏السلام: نعم. اخبرونى عن قول الله عز و جل: «یس، و القرآن الحکیم، انک لمن المرسلین، على صراط مستقیم.- فما عنى بقوله «یس»؟ قالت العلماء: یس، محمد صلى الله علیه و آله و سلم. لم یشک فیه احد. قال ابوالحسن علیه‏السلام: فان الله عز و جل اعطى محمدا و آل محمد من ذلک فضلا لا یبلغ احد که وصفه الا من عقله و ذلک ان الله عز و جل لم یسلم على احد الا على الانبیاء صلوات الله علیهم. فقال تبارک و تعالى: سلام على نوح فى العالمین، و قال: سلام على ابراهیم، و قال: سلام على موسى و هارون، و لم یقل: سلام على آل نوح، و لم یقل: سلام على آل ابراهیم، و لا قال: سلام على آل موسى و هارون، و قال عز و جل: سلام على آل یس، یعنى: آل محمد صلوات الله علیهم. فقال المامون: لقد علمت ان فى معدن النبوه شرح هذا و بیانه. 

    مامون به امام (ع) عرض کرد: آیا نزد شما در قرآن راجع به «آل» چیزى واضحتر از آنچه فرمودید وجود دارد؟ حضرت فرمود: بلى. به من بگویید خداوند از کلمه‏ى «یس» که در قرآن شریف آورده، چه 

     

    شخصى را قصد نموده است؟ علما گفتند: حضرت محمد صلى الله علیه و آله مقصود است و احدى در آن شک ندارد. امام (ع) فرمود: خداوند از این کلمه به محمد و آلش فضلى را اعطا فرموده که احدى به عمق آن اعطا واقف نمى‏شود، مگر کسى که تعقل نماید. سپس توضیح داد که حضرت بارى تعالى بر کسى سلام ننموده، مگر بر پیمبران، فرموده: سلام بر نوح، سلام بر ابراهیم، سلام بر موسى و هارون، و نفرموده: سلام بر آل نوح، سلام بر آل ابراهیم، سلام بر آل موسى و هارون، ولى فرموده است: «سلام على آل یس» یعنى آل محمد صلوات الله علیهم. مامون گفت: دانستم که شرح این نکته و بیان آن در معدن نبوت است. 

    آن عده از علماى عراق و خراسان که در مجلس مامون بودند، به اتفاق گفتند: مقصود خداوند از «یس»، حضرت محمد (ص) است و «آل یس» را که حضرت رضا به «آل محمد» (ص) تفسیر نمود، مورد قبولشان واقع شد، و این شرح در نظر مامون که خود مرد تحصیلکرده و عالمى بود، بسى مهم تلقى گردید و آن را بیانى از معدن نبوت خواند. اما پیش از حضرت على بن موسى الرضا، حضرت امیرالمومنین علیهماالسلام این مطلب را درباره‏ى «یس» و «آل یس» فرموده بود: 

    عن على علیه‏السلام قال: سمى الله تعالى النبى علیه‏السلام فى القرآن سبعه اسماء: محمد و احمد و طه و یس و المزمل و المدثر و عبدالله. 

    على (ع) فرمود: خداوند، نبى اکرم را در قرآن شریف به هفت اسم نامیده و آن اسماء را در متن حدیث بیان نمود: 

    عن على علیه‏السلام فى قوله عز و جل: «سلام على آل یس» قال: یس محمد صلى الله علیه و آله و نحن آل یس. 

    على (ع) در بیان کلام الهى «سلام على آل یس» فرمود: حضرت محمد (ص)، یس است و ما آل یس. 

    عن ابن‏عباس فى قوله عز و جل: «سلام على آل یس» قال: على آل محمد علیهم‏السلام. 

    ابن‏عباس در تفسیر آیه‏ى «سلام على آل یس» گفته است: مراد آل محمد علیهم‏السلام‏اند. 

    در تفاسیر خاصه و عامه راجع به معناى «یس» علاوه بر نام حضرت محمد صلى الله علیه و آله، کلمات دیگرى ذکر شده: «یا انسان»، «یا رجل»، و در تفسیر تبیان و مجمع‏البیان آمده: 

    و قیل معناه: «یا سید الاولین و الاخرین». 

    به هر صورت، مقصود از «یس» نبى اکرم (ص) است با هر لغتى که بگوییم و شاهد روشن آن، کلمات بعد از یس است. خداوند مى‏فرماید: 

    یس. و القرآن الحکیم. انک لمن المرسلین. على صراط مستقیم. 

    قسم به قرآن کریم، که تو از رسولان الهى هستى. بر صراط مستقیم. 

    مخاطب در آیه، پیمبر گرامى اسلام (ص) است و دعوتش بر راه حق و صواب. 

    عن ابیعبدالله علیه‏السلام قال: «یس» اسم رسول‏الله صلى الله علیه و آله و الدلیل على ذلک قوله: «انک لمن المرسلین. على صراط 

    مستقیم.» 

    امام صادق (ع) فرمود: «یس» اسم پیغمبر اکرم (ص) است و دلیل این سخن در کلام بعد خداوند آمده که: «تو از جمله‏ى پیمبران هستى. و به مردم راه واضح و مستقیم را ارائه مى‏نمایى.» 

    مامون و عده‏اى از علما و رجال دولت عباسى در باطن مخالف على بن موسى الرضا (ع) بودند و کوشش داشتند تا از سخنان آن حضرت خرده‏اى بگیرند و آن را برملا کنند. اما امام (ع) در مجلس مامون با حضور علما، آیه را «آل یس» قرائت نمود و فرمود: مقصود، آل رسول اکرم (ص) است، نه تنها کسى در مجلس اعتراض ننمود، بلکه مامون آن بیان را از معدن نبوت خواند. ولى بعد از آنکه بغضها نسبت به اهل‏بیت افزایش یافت، قرائت «ال یاسین» شایع شد و قرآنها را «ال یاسین» نوشتند و قرائت «آل یاسین» و معنى واقعیش را نادیده گرفتند و حتى درباره‏ى آن سخنانى ساختند، از آن جمله زمخشرى گفت: 

    و من قرا على «آل یاسین» فعلى ان «یاسین» اسم ابى‏الیاس اضیف الیه الال. 

    کسى که «آل یاسین» قرائت نموده، بر این اساس است که «یاسین» نام پدر الیاس است که بر آن کلمه‏ى «آل» افزوده شده است. 

    به آقاى زمخشرى باید گفت که ابن‏عباس خود از مفسرین قرآن و از کسانى است که بعضى از قراء، قرائت خود را بر وى عرضه نموده و از او روایت کرده‏اند، «آل یاسین» خوانده و گفته: مقصود، آل محمد (ص) است. 

    قال ابن‏عباس: «آل یاسین» آل محمد صلى الله علیه و آله و «یاسین» اسم من اسمائه. 

    ابن‏عباس گفته: «آل یاسین» آل محمد (ص) است و «یاسین» یکى از اسماء رسول اکرم (ص) مى‏باشد. 

    اینک به اصل بحث که صلوه حضرت بارى تعالى و ملائکه است، بر مى‏گردیم. قرآن شریف درباره‏ى رسول اکرم (ص) فرمود:  ان الله و ملائکته یصلون على النبى.  خداوند به پیمبرش رحمت مى‏فرستد و فرشتگان او را تنزیه مى‏کنند. 

    و درباره‏ى مومنین فرموده است:  هو الذى یصلى علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمات الى النور و کان بالمومنین رحیما.  خداوند، اهل ایمان را مخاطب ساخته و فرموده: اوست که بر شما رحمت مى‏فرستد و فرشتگانش درباره‏ى شما دعا مى‏کنند تا از تیرگیها و ظلمات جهل بیرونتان برند و به محیط نورانى علم و آگاهى منتقلتان نمایند که خداوند نسبت به اهل ایمان مهربان است. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    ساعت 12:30 عصر دوشنبه 87/12/12

    شرح دعای مکارم الاخلاق(  174 )

     عن فضیل بن یسار قال سالت ابا عبدالله علیه‏السلام عن الحب و البغض امن الایمان هو؟ فقال: و هل الایمان الا الحب و البغض؟  فضیل بن یسار مى‏گوید: از امام صادق (ع) سئوال کردم: آیا حب و بغض از ایمان است؟ حضرت در پاسخ فرمود: مگر ایمان چیزى جز حب و بغض است؟  عن ابیجعفر علیه‏السلام قال: الایمان حب و بغض.  امام باقر (ع) فرمود: ایمان حب است و بغض.  عن جابر الجعفى عن ابیجعفر علیه‏السلام قال: اذا اردت ان تعلم ان فیک خیرا فانظر الى قلبک فان کان یحب اهل طاعه الله و یبغض  اهل معصیته ففیک خیر و الله یحبک و ان کان یبغض اهل طاعه الله و یحب اهل معصیته فلیس فیک خیر و الله یبغضک و المرء مع من احب.  جابر جعفى از امام باقر (ع) حدیث نموده که فرمود: وقتى خواستى بدانى در تو خیر وجود دارد، به قلبت نظر افکن، اگر دلت دوستدار اهل طاعت الهى و دشمن اهل معصیت اوست، در تو خیر وجود دارد و خداوند دوستدار توست، و اگر دلت دشمن اهل طاعت الهى است و اهل معصیت را دوست دارد، در تو خیرى نیست و خداوند تو را دشمن دارد و آدمى با کسى است که دوستدار اوست. 

    حدیث مهمى در این باره از رسول اکرم (ص) رسیده که مسئله‏ى حب و بغض را در زمینه‏ى شرک به خدا ذکر نموده است:  عن النبى صلى الله علیه و آله قال: الشرک اخفى من دبیب الذر على الصفا فى اللیله الظلماء و ادناه ان یحب على شیئى من الجور و یبغض على شیئى من العدل و هل الدین الا الحب و البغض فى الله.  رسول اکرم (ص) فرمود: شرک پنهانتر از حرکت یک مورچه‏ى کوچک روى سنگ خارا در شب تاریک است و کمترین مرتبه‏ى شرک، دوست داشتن چیزى از ظلم و دشمن داشتن چیزى از عدل است. آیا دین غیر از حب و بغض براى خدا و در راه خداست؟ 

    امام سجاد (ع) در جمله‏ى اول دعاى مورد بحث امروز، از حب الهى که زیربناى سعادت واقعى انسانهاست سخن گفته و عرض مى‏کند:  و انهج لى الى محبتک سبیلا سهله.  بار الها! براى نیل به دوستى و محبتت، راه آسانى را به روى من بگشا. 

    راه رسیدن به محبت بارى تعالى پیروى از تعالیم قرآن شریف و اطاعت از دستورهاى شرع مقدس است.  عن النبى صلى الله علیه و آله قال: ما بعثت بالرهبانیه الشاقه و لکن بالحنیفیه السمحه.  رسول اکرم (ص) فرمود: من مبعوث نشده‏ام به رهبانیت مشقت‏بار، بلکه به دین حنیف آسان مبعوث گردیده‏ام. 

    حضرت زین‏العابدین (ع) در جمله‏ى دوم دعاى مورد بحث امروز، به پیشگاه خداوند عرض مى‏کند:  اکمل لى بها خیر الدنیا و الاخره.  بار الها! با سرمایه‏ى گرانقدر محبت، خیر دنیا و آخرت را براى من تکمیل و تتمیم فرما. 

    اسلام حاوى خیر دنیا و آخرت است و این مطلب را رسول اکرم (ص) خود در مجلس فرزندان عبدالمطلب به زبان آورد. از طرف بارى تعالى آیه نازل شد:  و انذر عشیرتک الاقربین.  اى رسول معظم! ماموریت دارى که عشیره‏ى نزدیک خود را انذار کنى و آنان را به دین اسلام دعوت نمایى.  على (ع) به دستور آن حضرت، از فرزندان عبدالمطلب براى روز معینى دعوت نمود. آنان حضور یافتند. پس از پذیرایى و صرف  غذا، حضرت آغاز سخن نمود و فرمود: 

    انى ما اعلم شابا فى العرب جاء قومه بافضل مما جئتکم به. انى قد جئتکم بخیر الدنیا و الاخره.  من جوانى را در عرب نمى‏شناسم که براى قوم خود چیزى آورده باشد برتر از آنچه من براى شما آورده‏ام. آورده‏ى من براى شما خیر دنیا و آخرت است. 

    راغب در معناى خیر مى‏گوید:  الخیر ما یرغب فیه الکل کالعقل مثلا و العدل و الفضل و الشیئى النافع و ضده الشر.  خیر آن چیزى است که مورد رغبت و میل تمام مردم است، مانند عقل و عدل و فضل و هر چیز نافع و ضد آن شر است. 

    در روایات اسلامى، پاره‏اى از افکار و اعمال پسندیده در شئون مختلف زندگى به عنوان خیر دنیا و آخرت ذکر شده که در اینجا بعضى از آن احادیث به عرض مى‏رسد ، ولى شنوندگان محترم لازم است پیش از ذکر روایات، چند نکته را مورد توجه قرار دهند. اول آنکه خیر دنیا در مظاهر مختلف زندگى بسیار است که در مجموع تعالیم اسلام آمده و آنچه در اخبار راجع به خیر دنیا و آخرت ذکر شده و به ما رسیده، قسمتى از آن خیرهاست. دوم آنکه دنیا مزرعه‏ى آخرت است، بذر خیرى که یک فرد باایمان در دنیا مى‏افشاند، محصول آن، خیر و رحمتى است که در آخرت نصیبش مى‏گردد. سوم آنکه امور خیر دنیا از نظر ارزش معنوى یکسان نیستند، بلکه اثر بعضى از آنها در دنیا و آخرت بیش از بعض دیگر است. اینک پاره‏اى از روایات را که تبیین کننده‏ى 

    خیر دنیا و آخرت است به عرض مى‏رساند: 

    فى کتاب على علیه‏السلام: ان رسول‏الله صلى الله علیه و آله قال و هو على منبره: و الذى لا اله الا هو ما اعطى مومن قط خیر الدنیا و الاخره الا بحسن ظنه بالله و رجائه له و حسن خلقه و الکف عن اغتیاب المومنین. 

    در کتاب على (ع) است که رسول گرامى (ص) بر منبر فرمود: قسم به خداوندى که جز او معبودى نیست، هرگز به هیچ مومنى خیر دنیا و آخرت عطا نمى‏شود مگر آنکه به خداوند گمان خوب داشته و به ذات مقدسش امیدوار باشد، داراى حسن خلق بوده و از غیبت مومنین خوددارى نماید. 

    عن النبى صلى الله علیه و آله قال: اربع من اعطیهن فقد اعطى خیر الدنیا و الاخره: بدنا صابرا و لسانا ذاکرا و قلبا شاکرا و زوجه صالحه. 

    رسول اکرم (ص) فرمود: چهار چیز است که به هر کس عطا شود به وى خیر دنیا و آخرت عطا شده است: بدنى که در حوادث متحمل و صابر است، زبانى که ذکر خدا گوید، قلبى که نعمت خداوند را شکر نماید، و زنى که از هر جهت شایسته و واجد صفات خوب باشد. 

    عن على علیه‏السلام قال: ما اعطى الله سبحانه العبد شیئا من خیر الدنیا و الاخره الا بحسن خلقه و حسن نیته. 

    على (ع) فرمود: خداوند چیزى از خیر دنیا و آخرت را به کسى اعطا نمى‏فرماید، مگر بر اثر اخلاق خوب و حسن نیتش. 

    عن النبى صلى الله علیه و آله قال: من اعطى اربع خصال فى الدنیا فقد اعطى خیر الدنیا و الاخره و فاز بحده منهما: ورع یعصمه عن محارم الله و حسن خلق یعیش به فى الناس و حلم یدفع به جهل الجاهل و زوجه صالحه تعینه على امر الدنیا و الاخره. 

    رسول اکرم (ص) فرمود: کسى که چهار خصلت در دنیا به او اعطا شود، خیر دنیا و آخرت به وى اعطا گردیده و به حظ و بهره‏ى هر دو عالم دست یافته است: اول کف نفسى که او را از گناهان الهى بازدارد، دوم حسن خلقى که بتواند در جامعه زندگى کند، سوم حلمى که به وسیله‏ى آن، نادانى جهال را از خود بگرداند، چهارم همسر صالحى که او را در امر دنیا و آخرت یارى دهد. 

    عن على علیه‏السلام قال: اربع من اعطیهن فقد اعطى خیر الدنیا و الاخره: صدق حدیث و اداء امانه و عفه بطن و حسن خلق. 

    على (ع) فرمود: چهار صفت است که به هر کس عطا شود، خیر دنیا و آخرت به وى عطا شده است: راستگویى، اداى امانت، عفت شکم، و حسن خلق. 

    بعضى از مسلمانان در گذشته و حال به یکى از گناهان بزرگ مبتلا بوده و همان گناه در جمیع شئون زندگى آنان اثر بد گذارده و مطرود شده‏اند. اینان اگر مى‏خواستند وضع خود را تغییر دهند و مورد قبول جامعه قرار گیرند، باید حتما آن گناه را ترک گویند. بعضى از ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام در عصر خود با کسانى از این قبیل مواجه مى‏شدند که از امام (ع) درخواست راهنمایى براى دست یافتن به خیر دنیا و آخرت مى‏نمودند. امام (ع) با آنکه مراجعه‏کننده را مى‏شناخت و 

    از نوع آلودگى و گناهش باخبر بود، بدون اینکه روش ناپسندى را که دارد به رخش بکشد و خود را آگاه نشان دهد، درمانش را مى‏گفت و راه خیر و سعادتش را به وى ارائه مى‏نمود و در اینجا به طور نمونه دو روایت که ممکن است از این قبیل باشد، تقدیم شنوندگان محترم مى‏گردد: 

    عن ابیعبدالله علیه‏السلام قال: حدثنى ابى من ابیه علیهماالسلام ان رجلا من اهل الکوفه کتب الى ابى الحسین بن على علیهماالسلام یا سیدى! اخبرنى بخیر الدنیا و الاخره فکتب صلوات الله علیه بسم الله الرحمن الرحیم. اما بعد، فان من طلب رضا الله بسخط الناس کفاه الله امور الناس و من طلب رضا الناس بسخط الله و کله الله الى الناس و السلام. 

    امام صادق (ع) فرمود: پدرم از پدرش حدیث نمود که مردى از اهل کوفه به حضرت حسین بن على علیهماالسلام نامه نوشت و درخواست نمود که خیر دنیا و آخرت را به من اخبار فرما. امام (ع) در پاسخ، پس از ذکر نام خداوند، نوشت: هر کس رضاى بارى تعالى را به خشم مردم طلب کند، خداوند امور مردم را درباره‏ى او کفایت مى‏نماید و مشکلاتش را برطرف مى‏سازد، و هر کس رضاى مردم را به خشم الهى طلب کند، خداوند او را به مردم وامى‏گذارد و حمایتش نمى‏نماید. 

    ساله رجل ان یعلمه ما ینال به خیر الدنیا و الاخره و لا یطول علیه. فقال علیه‏السلام: لا تکذب. 

    مردى از امام صادق (ع) درخواست نمود چیزى را که مایه‏ى خیر 

    دنیا و آخرت است به وى بیاموزد و کلام را طولانى نکند. حضرت به او فرمود: دروغ مگو. 

    کلمه‏ى خیر در قرآن شریف براى مال به کار برده شده است: 

    ان ترک خیرا الوصیه... 

    کسى که مرگش نزدیک شده، اگر مالى دارد وصیت کند ولى مال، خیر مطلق نیست بلکه خیر نسبى است. اگر شخص مسلمان مال را از مجارى مشروع به دست آورد و در رفاه خود و خانواده‏ى خویش با اندازه‏گیرى صرف کند، حقوق واجب الهى را بپردازد و با مواسات و ایثار و همچنین ارفاق به ارحام و همسایگان و مستمندان و دیگر امور خیر وظایف اخلاقى و انسانى خویش را انجام دهد، آن مال خیر است. اما اگر اسیر حرص باشد و همش در جمع‏آورى مال مصروف گردد، آن مال براى وى وبال و بدبختى است. 

    سئل امیرالمومنین علیه‏السلام عن الخیر ما هو. فقال: لیس الخیر ان یکثر مالک و ولدک و لکن الخیر ان یکثر علمک و عملک و یعظم حلمک. 

    از على (ع) سئوال شد: خیر چیست؟ فرمود: خیر آن نیست که مال و اولادت زیاد شود، بلکه خیر آن است که علم و عملت افزایش یابد و حلمت فزونتر گردد. 

    حضرت زین‏العابدین (ع) در جمله‏ى دوم دعاى مورد بحث امروز، به پیشگاه خداوند عرض مى‏کند: 

    اکمل لى بها خیر الدنیا و الاخره. 

    بار الها! با سرمایه‏ى گرانقدر محبتت خیر دنیا و آخرت را براى 

    من تکمیل و تتمیم فرما. 

    به طورى که قبلا اشاره شد، قرآن شریف فرموده: 

    قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونى یحببکم الله. 

    اى رسول معظم! به مردم بگو: اگر خداوند را دوست دارید، از من پیروى کنید تا خداوند نیز شما را دوست بدارد. 

    پس بارزترین اثرى که بر حب الهى مترتب است، تبعیت از رسول گرامى (ص) و پیروى از شرع مقدس است. اسلام، دین جامع و کاملى است که تمام خیرهاى دنیا و آخرت را در بردارد. اگر کسى به انگیزه‏ى حب بارى تعالى از رسول اکرم (ص) تبعیت کند و تعالیم قرآن شریف را که حاوى احکام اسلام است به کار بندد، به قدر ارزش علمى و عقلى خود به خیر دنیا و آخرت نایل مى‏گردد. امام سجاد (ع) که واجد کمال عقل و علم است و از معرفت و محبت کامل الهى برخوردار و به همه‏ى تعالیم بارى تعالى عمل مى‏کند، سزاوار است از پیشگاه خداوند بخواهد که در پرتو محبتش خیر دنیا و آخرت را بر وى تکمیل و تتمیم نماید. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

       1   2   3   4   5   >>   >

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    0
    :: بازدید دیروز ::
    15
    :: کل بازدیدها ::
    185776

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::